زهد [۵۹۶]پیامبر ص: حدیث عمر سدر باره تأثیر بوریا بر پهلوی پیامبر ص
ابن ماجه [۵۹۷]به اسناد صحیح از ابن عباس بروایت نموده که گفت: عمر بن الخطاب سبرایم حدیث بیان نموده گفت: نزد پیامبر خدا صداخل شدم، که بر بوریایی قرار داشت. افزود: نشستم و متوجّه شدم که فقط لنگش بر تنش است، و دیگر چیزی بر تن ندارد، و بوریا بر پهلویش اثر گذاشته است، و ناگهان یک مشت جورا که به اندازه یک پیمانه بود، و برگ درخت صمغ را که در گوشه اتاق بود دیدم، و پوستی را دیدم که آویزان بود آن گاه چشمهایش اشک ریخت، گفت: «ای ابن الخطاب چه تو را میگریاند؟» گفت [۵۹۸]: ای نبی خدا دیگر چطور نگریم! این بوریا در پهلویت اثر گذاشته است، و این هم خزانهات است، که در آن جز این چیزها را که میبینم دیگر چیزی نیست، و کسری و قیصر در میوهها و نهرها به سر میبرند، و تو که نبی خدا و برگزیده او هستی، این خزانهات است!! گفت: «ای ابن الخطاب، آیا راضی نمیشود که آخرت برای ما و دنیا برای آنها باشد؟». این را حاکم روایت نموده، و گفته است: به شرط مسلم صحیح است. و لفظ وی چنین است: عمر سگفت: برای ورود نزد پیامبر خدا صاجازه خواستم، و نزد وی در اتاقی وارد شدم، او بر جامه غلیظی استراحت نموده است، بعض جسدش بر خاک بود، زیر سرش بالشی از پوست خرما قرار داشت، بالای سرش پوست موی ریختهای بود و در گوشه اتاق برگهای درخت صمغ، به وی سلام کردم و نشستم، گفتم: تو نبی خدا و برگزیده وی هستی، و کسری و قیصر بر سریرهای طلا و فرشهای دیباج و ابریشم قرار دارند؟! گفت: «آنها کسانیاند، که خوبیهایشان برایشان تعجیل شده است، و این به سرعت قطع شونده است، و ما قومی هستیم، که خوبیهای مان برای مان در آخرت ما تأخیر شده است» [۵۹۹]. این را ابن حبان در صحیح خود از انس روایت نموده که: عمر بنزد پیامبر صداخل شد... و مانند آن را متذکر شده [۶۰۰]، این چنین در الترغیب (۱۶۱/۵) آمده است. و حدیث انس را همچنین احمد و ابویعلی به مانند آن روایت نمودهاند، هیثمی (۳۲۶/۱۰) میگوید: رجال احمد صحیحاند، غیر مبارک بن فضاله که گروهی وی را ثقه و گروهی ضعیفش دانستهاند.
و این را احمد و ابن حبان در صحیح خود و بیهقی از ابن عباس بروایت نمودهاند که: عمر سنزد پیامبر خدا صدر حالی داخل شد، که وی بر بوریا قرار داشت، و بر پهلویش اثر نموده بود، گفت: ای پیامبر خدا، اگر فرش نرمتر از این میگرفتی خوب بود، گفت: «مرا به دنیا چه؟! مثال من و مثال دنیا مانند مسافری است که در روز گرم تابستان حرکت کند، و زیر درختی ساعتی خود را در سایه بگیرد و بعد از آن برود و آن را ترک گوید» [۶۰۱]. این چنین در الترغیب (۱۶۰/۵) آمده است. و این را ترمذی - که صحیح دانسته - و ابن ماجه از ابن مسعود سبه مانند آن روایت نمودهاند، و طبرانی و ابوشیخ از ابن مسعود مانند حدیث عمر سرا، چنان که در الترغیب (۱۵۹/۵) آمده، روایت کردهاند [۶۰۲]، و ابن حبان و طبرانی آن را از عائشه ل، چنان که در الترغیب (۱۶۲/۵) و در الجمع (۳۲۷/۱۰) آمده، روایت نمودهاند [۶۰۳].
[۵۹۶] زهد روی گردانیدن از چیزی به سبب حقیر شمردن آن را افاده میکند، یا ترک دنیا را به منظور طلب کردن آخرت، اما هدف واقعی از زهد رسول خدا صاستفاده از دنیا به قدر ضرورت و اعمار آن طبق فرامین الهی میباشد، و این که آن حضرت صحب دنیا را در دل جای نمیداد، و متاع آن را در مقابل متاع آخرت ناچیز میشمرد. م. [۵۹۷] در اصل: احمد روایت نموده بود، ولی صحیح آن است که ما ذکر نمودیم، چنان که در الترغیب آمده است. [۵۹۸] شاید «گفتم» درست باشد. [۵۹۹] حسن. ابن ماجه (۴۱۵۳) و حاکم (۴/ ۱۰۴) و آن را بر اساس شرط مسلم صحیح دانسته است. آلبانی در صحیح الترغیب (۳/ ۲۸۰) میگوید: در آن کم کاری و وهم از سوی حاکم است زیرا این حدیث در صحیح مسلم (۱۴۷۹) در داستان طولانی دوری پیامبر از زنانش و کنارهگیریاش آماده است و بر این اساس وجهی برای استدراک حاکم و عدم ارجاع او به مسلم باقی نمیماند. [۶۰۰] صحیح لغیره. ابن حبان از علی. نگا: صحیح الترغیب (۳۲۸۵). [۶۰۱] صحیح. احمد (۱/ ۳۰۱) ابن حبان (۶۳۵۲) صحیح الجامع (۵۶۶۹) صحیح الترغیب (۳۲۸۳). [۶۰۲] صحیح لغیره. ابن ماجه (۴۱۰۹) ترمذی (۲۳۷۷) و گفته است: حسن صحیح است. آلبانی در صحیح الترغیب (۳۲۸۲) گفته است: صحیح لغیره است. همچنین (صحیح الجامع) (۵۶۶۸). [۶۰۳] حسن لغیره. ابن حبان (۷۰۴) با سند ضعیف که در آن ماضی بن محمد است که ضعیف است: التقریب (۲/ ۲۲۳) اما حدیث قبل و بعد شاهد آن است.