حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

زهد وی وقتی که در ربذه بود

زهد وی وقتی که در ربذه بود

احمد از ابوسماء روایت نموده که: وی نزد ابوذر در حالی وارد شد که در ربذه بود و نزدش زن سیاه و بد شکلی بود که اثری از زعفران و خوشبویی بر وی وجود نداشت. ابوذر گفت: آیا [به آنچه] این سیاه چرده مرا امر می‏کند نمی‏بینید، به من هدایت می‏دهد که به عراق بروم، و وقتی که به عراق آمدم آن‏ها با دنیای خود به سویم میل کنند، و دوستم صبه من عهد سپرده است، که قبل از پل جهنّم راهی است لغزان و جای لغزیدن، اینکه ما بر آن در حالی بیاییم که بارهای‏مان کوچک باشد و ما به حمل آن قادر باشیم شایسته‏تر است که نجات یابیم، از این که بر آن در حالی بیاییم که بارهای‏مان گران باشد. در الترغیب (۹۳/۵) می‏گوید: این را احمد روایت نموده، و راویان آن راویان صحیح‌اند. و ابونعیم آن را در الحلیه (۱۶۱/۱) از ابواسماء روایت کرده، و ابن سعد (۱۷۴/۴) مانند آن را روایت نموده است.

و ابونعیم در الحلیه (۱۶۰/۱) از عبداللَّه بن خراش روایت نموده، که گفت: ابوذر را در ربذه در سایه بان سیاهی که داشت دیدم، و همسر وی نیز سیاه بود، و بر تکه‏ای جوال نشسته بود، به او گفته شد: تو مردی هستی که فرزند برایت باقی نمی‏ماند، گفت: ستایش خدایی راست که آن‏ها را از دار فنا می‏گیرد، و در دار بقا ذخیره‏شان می‏کند، گفتند: ای ابوذر، اگر غیر از این زنی بگیری؟ گفت: ازدواج با زنی که مرا متواضع سازد، برایم بهتر است از زنی که مرا بردارد [و بلند کند و برایم سبب کبر شود]، به او گفتند: اگر بساطی نرم‏تر از این بگیری؟ گفت: بار خدایا مغفرت می‏خواهم، از آنچه برایم عطاء شده چیزی که خوشت می‏آید بگیر [۶۴۹]. و این را طبرانی از عبداللَّه بن خراش مانند آن روایت نموده. هیثمی (۳۳۱/۹) می‏گوید: در این موسی بن عبیده آمده، و ضعیف می‏باشد.

[۶۴۹] ضعیف. طبرانی (۲/ ۱۵۰) با سندی که در آن موسی بن عبیده است که ضعیف است.