حدیث امّ المؤمنین عائشه لدر این امر
و نزد ابن سعد (۱۹۶/۳) از عائشه لروایت است که گفت: هنگامی که مرگ ابوبکر فرارسید، عمر را خلیفه خود گردانید، آن گاه علی و طلحه ببر وی داخل گردیده گفتند: کی را خلیفه گردانیدهای؟ گفت: عمر را. آن دو گفتند: پس تو برای پروردگارت چه داری که بگویی؟ گفت: آیا مرا در مورد [بازخواست] خدا [از استخلاف] میترسانید؟ من به خدا و به عمر از شما داناترم، میگویم: بهتر اهل تو را بر ایشان خلیفه گردانیدم. این چنین در الکنز (۱۴۶/۳) آمده. و این را بیهقی (۱۴۹/۸) به مانند آن از عائشه لروایت کرده، و ابن جریر (۵۴/۴) به معنای آن را از اسماء بنت عمیس لروایت نموده است.