آنچه میان او و عمر بو روزی که به خلافت برگزیده شد، اتفاق افتاد
نزد ابن سعد از عطاء بن سائب روایت است، که گفت: هنگامی که با ابوبکر سبیعت صورت گرفت، فردای آن با داشتن چند چادر بر بازویش راهی بازار شد، عمر سگفت: کجا میروی؟ پاسخ داد: به بازار، عمر گفت: چه میکنی، تو متولی امر مسلمین شدهای؟! گفت: عیالم را از کجا طعام بدهم؟ عمر گفت: حرکت کن، ابوعبیده برایت معاش تعیین میکند، و هر دو به طرف ابوعبیده روانه شدند، ابوعبیده گفت: قوت [و مصرف] یکی از مهاجرین را، که نه افضلشان باشد و نه پایینشان برایت تعیین میکنم، و همچنین لباس زمستان و تابستان را،وقتی که چیزی را کهنه نمودی، آن را مسترد میکنی، و غیر آن را میگیری، و آن دو برایش نصف یک گوسفند را در روز تعیین نمودند، و سر و شکم گوسفند را برایش ندادند. این چنین در الکنز (۱۲۹/۳) آمده است.