حدیث امّ المؤمنین امّ سلمه بدر این باره
طبرانی از ام سلمه لروایت نموده، که گفت: من زیادترین مالی را که به پیامبر صتا این که خداوند او را قبض نمود آمد میدانم، در یک وقت شب خریطهای که در آن هشتصد درهم و صحیفهای بود، برایش آمد، وی آن را به طرف من فرستاد، چون آن شب [نوبت] من بود [۴۶۷]، بعد از نماز عشاء برگشت، و در اتاق در جای نماز خود نماز خواند، و من برای وی و برای خودم [جای خواب] آماده ساخته بودم و انتظار میکشیدم، [نماز را] طولانی نمود، باز بیرون رفت، و باز برگشت و همین طور بود، تا این که به نماز صبح فراخوانده شد، و نماز خواند و برگشت و گفت: «آن خریطهای که شب مرا در فتنه انداخت کجاست؟» و آن را خواست و تقسیمش نمود. گفتم: ای پیامبر خدا، کاری را انجام دادی، که آن را انجام نمیدادی؟ گفت: «نماز میخواندم، و آن به طرفم میآمد [۴۶۸]، باز میگشتم تا آن را ببینم، و باز برمیگشتم و نماز میخواندم» [۴۶۹]. هیثمی (۳۲۵/۱۰) میگوید: آن را طبرانی به چندین سند روایت نموده و بعضی آنها جید است.
[۴۶۷] یعنی پیامبر صآن شب نزد من میآمد. م. [۴۶۸] در قلبم خطور مینمود. [۴۶۹] صحیح. طبرانی (۴۳/ ۴۱۴).