حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

روایت ابن مسعود س

روایت ابن مسعود س

و نزد احمد از ابن مسعود سروایت است که گفت: در روز بدر رسول خدا صفرمود: «درباره این اسیران چه می‏گویید؟» می‏گوید: ابوبکر سگفت: ای رسول خدا، قوم و اهلت هستند، ایشان را بگذار و به آنها مهلت بده، شاید خداوند توبه آنان را قبول نماید. می‏گوید: و عمر گفت: ای رسول خدا، تو را بیرون کردند، و تکذیبت نمودند، نزدیک‌شان نما و گردن‏هایشان را بزن. می‏افزاید: و عبداللَّه بن رواحه سگفت: ای رسول خدا، در درّه پر از چوب، ایشان را داخل نما، و بعد از آن همان دره را برای‌شان آتش بزن. می‏گوید: رسول خدا صداخل گردید، به آنها پاسخی نداد. بعد گروهی گفتند: قول ابوبکر را می‏گیرد، و گروهی گفتند: قول عمر را می‏گیرد، و مرد می‏گفتند: قول عبداللَّه بن رواحه را می‏گیرد. وی نزد آنها بیرون آمد و گفت: «خداوند قلب‏های مردانی را در این [باره] نرم می‏کند، حتی از شیر هم نرم‏تر می‏باشد، و خداوند قلب‏های مردانی را در این [باره] سخت می‏گرداند، حتی که از سنگ‏ها هم سخت‏تر می‏باشد. و مثال تو ای ابوبکر چون مثال ابراهیم است که گفت:

﴿فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُۥ مِنِّيۖ وَمَنۡ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ[ابراهیم: ۳۶].

ترجمه: «هر کسی که از من پیروی نمود او از من است و هرکه از من نافرمانی نمود، تو آمرزنده و مهربانی».

و مثال تو ای ابوبکر چون مثال عیسی است که گفت:

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨[المائدة: ۱۱۸].

ترجمه: «اگر آن‏ها را مجازات کنی، بندگان تواند و اگر آنها را ببخشی توانا و حکیمی».

و مثال تو ای عمر چون مثال نوح است که گفت:

﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا ٢٦[نوح: ۲۶].

ترجمه: «ای پروردگار من! هیچ ساکن شونده‏ای را از کافران بر زمین باقی مگذار».

و مثال تو ای عمر چون مثال موسی است که گفت:

﴿رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا يُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ[یونس: ۸۸].

ترجمه: «پروردگارا! اموال‌شان را نابود کن و دل‏هایشان را سخت ساز، که تا عذاب دردناک را نبینند، ایمان نیاورند».

شما فقیر هستید، و هیچ کس بدون فدیه و یا زدن گردن رها نگردد». عبداللَّه میگوید: گفتم: ای رسول خدا ص، مگر سهل [۸۲]بن بیضاء، چون من از وی شنیدم که اسلام را یاد می‏کرد [۸۳]. می‏گوید: خاموش گردید. می‏افزاید: خود را در هیچ روزی خوفناکتر از آن روز نیافتم، از ترس این که از آسمان سنگ بر من بریزد، تا این که گفت: «مگر سهل بن بیضاء». می‏گوید: آن گاه خداوند نازل فرمود: ﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ- تا آخر هر دو آیه - [۸۴]. و این چنین این را ترمذی و حاکم روایت نموده‏اند، و حاکم می‏گوید: صحیح الاسناد است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننموده‏اند، و این را ابن مردویه از طریق عبداللَّه بن عمر و ابوهریره شبه مانند آن روایت نموده است، و از ابوایوب انصاری سبه مانند آن روایت شده است. این چنین در البدایه (۲۹۷/۳) آمده است.

[۸۲] در اصل سهیل آمده، و درست همان است که ما ذکر نمودیم، چنان که در «الروض الانف» آمده، و روایت‌هایی در مسند است که دلالت بدان می‏کند که سهل است، اما سهیل که برادر اوست قبلاً اسلام آورده بود. [۸۳] البته به نیکی. م. [۸۴] ضعیف. احمد (۳۸۳، ۳۸۴) در سند آن میان ابی عبیده بن عبدالله و ابن مسعود و پدرش انقطاع است. زیرا او از پدرش نشنیده است. همچنین ترمذی و حاکم آن را از طریق خود روایت کرده‌اند.