قصه وی با بنی زهره و فقرای مسلمین و امّهات المؤمنین
حاکم (۳۱۰/۳) از ام بکر بنت مسور روایت نموده، که عبدالرحمن بن عوف سزمینی را که مربوط به وی بود به مبلغ چهل هزار دینار به فروش رسانید، و آن را در میان بنی زهره و فقرای مسلین و مهاجرین و ازواج پیامبر صتقسیم نمود، و برای عائشه لمالی از آن فرستاد، عائشه لگفت: این مال را کی فرستاده است؟ گفتم: عبدالرحمن بن عوف، میگوید: و قصه را بیان داشت. آن گاه عائشه لگفت: پیامبر خدا صفرموده است: «بعد از من جز صابران بر شما شفقت نمیکنند» خداوند ابنعوف را از سلسبیل [۵۰۱]جنت بنوشاند [۵۰۲]حاکم میگوید: این حدیث صحیح الاسناد است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننمودهاند. و ذهبی گفته است: متّصل نیست. و این را ابونعیم در الحلیه (۹۸/۱) و ابن سعد (۹۴/۳) از مسوربن مخرمه به مانند آن روایت نمودهاند، جز این که در روایت ابونعیم آمده است، «بعد از من هرگز جز صالحان بر شما شفقت نخواهند نمود».
و حاکم (۳۰۸/۳) و ابونعیم در الحلیه (۹۹/۱) از جعفربن برقان روایت نمودهاند که گفت: به من خبر رسید که عبدالرحمن بن عوف سی هزار خانه [۵۰۳]را آزاد ساخت.
[۵۰۱] چشمهای است در جنت، دارای آب گوارا و نرم و روان در گلو. م. [۵۰۲] ضعیف. منقطع است. حاکم (۳/ ۳۱۰) ذهبی میگوید: متصل نیست. [۵۰۳] یعنی اهل خانه را به شمول غلامان و کنیزان. م.