حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

وصیت ابوبکر سهنگام رحلت درباره جانشین ساختن عمر و وصیتش به وی

وصیت ابوبکر سهنگام رحلت درباره جانشین ساختن عمر و وصیتش به وی

ابن عساکر از سالم بن عبداللَّه بن عمر شروایت نموده، که گفت: وقتی که مرگ ابوبکر سفرا رسید وصیت نمود:

«بسم‏الله الّرحمن الرّحيم. هذا عهد من ابي بكر الصديق، عند اخر عهده بالدنيا، خارجا منها، واول عهده بالاخرة داخلا فيها، حيث يؤمن الكافر، ويتقى الفاجر، ويصدق الكذب: اني استخلفت من بعدي عمربن الخطاب. فان عدل فذلك ظنى فيه، وان جار وبدل فالخير اردت، ولا اعلم الغيب، ﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ[الشعراء: ۲۲۷]».

ترجمه: «به نام خدای بخشاینده مهربان. این عهد و پیمانی است از ابوبکر صدیق، در آخر زمانش در دنیا، که از آن در حال بیرون رفتن است و ابتدای زمانش به آخرت، که در آن در حال داخل شدن است، جایی که کافر ایمان می‏آورد، فاجر پرهیزگار می‏شود و دروغگو راست می‏گوید که: من بعد از خودم عمربن الخطاب را جانشین خود ساختم. اگر عدالت کند، همین گمان من از وی است، و اگر ظلم کند و تغیر نماید، من خیر را اراده نموده‏ام، و غیب را نمی‏دانم، "و آنانی که ستم نموده‏اند، به زودی خواهند دانست که به کدام مرجع بر می‏گردند"».

سپس نزد عمر فرستاد، و وی را خواسته گفت: ای عمر بدبین تو را بد بیند، و دوست دار تو را دوست گیرد، و از قدیم خیر بد دانسته می‏شود، و شرّ دوست داشته می‏شود، - وی گفت: من به آن نیازی ندارم - ابوبکر گفت: ولی آن به تو نیاز دارد، تو پیامبر خدا صرا دیدی، و وی را همراهی نمودی، و این را هم دیدی که ما را بر نفس خود ترجیح می‏داد، حتی زیادت آنچه را از وی به ما می‏آمد، دوباره به اهلش اهدا می‏نمودیم، و مرا نیز دیدی، و همراهی‏ام نمودی، که روش و نقش قدم کسی را که قبل از من بود تعقیب نمودم، به خدا سوگند، خواب نکرده‏ام که خواب بینم و شاهد [صحنه‏ای] نبودم، که دچار وهم شده باشم. بر راهی هستم که از آن بیراه نشده‏ام. ای عمر بدان! برای خداوند در شب حقی است، که آن را در روز قبول نمی‏کند، و در روز حقی است که آن را در شب قبول نمی‏کند. میزان آنان که در روز قیامت سنگین گردیده، فقط به سبب پیروی آنها از حق سنگین گردیده است، و سزاوار است به آن ترازویی که جز حق دیگر چیزی در آن نباشد، که سنگین گردد، و میزان آنان که در قیامت سبک گردیده، فقط به سبب پیروی ایشان از باطل سبک گردیده است، و سزاوار است به آن ترازویی که جز باطل دیگر چیزی در آن نباشد، که سبک شود. از اوّلین چیزی که تو را برحذر می‏سازم نفس خودت است، و از مردم هم تو را برحذر می‏سازم، چون چشم‏های ایشان شدیداً متوجه‏اند، و هواهای بزرگی [در سر] دارند، و در لغزشی که تو واقع می‏شوی، برای آنها فایده می‏باشد، و زنهار که در آن واقع شوی، آنها همیشه برای تو در خوف و از تو در ترس می‏باشند، البته تا وقتی که تو از خدا خوف داشته باشی، و از وی بترسی، و این وصیت من است، بر تو سلام می‏گویم. این چنین در الکنز (۱۴۶/۳) آمده است.