حدیث عبداللَّه بن عمرو در این باره و این گفته صدیق: برای من روز قیامت در پیش خدا چه کسی میباشد
بیهقی از عبداللَّه بن عمروبن العاص روایت نموده که: ابوبکر صدّیق سروز جمعه برخاست و گفت: چون فردا شد شترهای صدقه را حاضر کنید، که تقسیم کنیم، و هیچ کسی جز به اجازه نزد ما داخل نشود. زنی به شوهرش گفت: این افسار را بگیر شاید خداوند شتری برای مان نصیب کند، آن مرد آمد و دریافت که عمر و ابوبکر بنزد شترها داخل شدهاند، او نیز با آنها داخل گردید. آن گاه ابوبکر سملتفت شد و گفت: چه چیز تو را به ما داخل نموده است؟ سپس افسار را از وی گرفت، و او را زد. بعد هنگامی که ابوبکر ساز تقسیم شترها فارغ شد، آن مرد را فرا خواند و افسار را به او داد و گفت: قصاص بگیر. عمر سبه او گفت: به خدا سوگند قصاص نمیگیرد، و تو این را روش و سنّتی نکن. ابوبکر گفت: برای من در روز قیامت در پیش خدا چه کسی میباشد؟ عمر سگفت: او را راضی بساز، آن گاه ابوبکر سبه غلام خود دستور داد، تا برای آن مرد سواریی را با پالانش و یک جامه و پنج دینار بیاورد، و او را بدان راضی ساخت [۲۴۹]. این چنین در کنزالعمال (۱۲۷/۳) آمده است.
[۲۴۹] بیهقی (۸/ ۴۹).