حديث ضحاك درباره خوف عمر س
هناد، ابونعیم در الحلیه (۵۲/۱) و بیهقی از ضحاک روایت نمودهاند که گفت: عمر سفرمود: ای کاش قوچ اهلم میبودم، آن قدر که میخواستند چاقم میساختند، تا این که خوب چاق میشدم، آن گاه کسی که وی را دوست میدارند، به زیارتشان میآمد، و یک پاره مرا کباب، و پاره دیگرم را خشک مینمودند، و میخوردند، و سپس مرا به صورت پلیدی بیرون میانداختند و بشر نمیبودم.