قصه عاصم بن عمر بدر این باره
ابن سعد و ابوعبیده در الاموال از عاصم بن عمر بروایت نمودهاند که گفت: هنگامی که عمر سبه من زن داد، از مال خداوند یک ماه بر من مصرف نمود، بعد از آن عمر یرفأ [۵۱۶]را برایم فرستاد، و من نزدش آمدم و گفت: به خدا سوگند، من این مار ا قبل از این که مسؤولیت آن را به دوش بگیرم جزیه حق آن بر خود حلال نمیدانستم، و بعد از زمان به عهده گرفتن مسئولیت آن، دیگر هرگز چیزی حرامتر از آن بر من نبوده، و این مال اکنون امانت من گردیده است، یک ماه برایت از مال خدا مصرف دادم و از آن دیگر برایت زیاد نمیکنم، ولی با ثمر مالم در غابه تو را کمک مینمایم، آن را قطع کن و بفروشش، و بعد از آن نزد مردی از تاجران قومت بیا، و در پهلویش بایست، و وقتی خریداری نمود، با او شریک شو، و به این صورت کسب نفقه کن و بر اهل خود مصرف نما [۵۱۷]- [۵۱۸]. این چنین در المنتخب (۴۱۸/۴) آمده است.
[۵۱۶] اسم پهرهدار (نگهبان) عمر س. [۵۱۷] این نص را با مراجعه به ابن سعد تصحیح نمودیم. [۵۱۸] ابن سعد در طبقات (۳/۷۷).