علاقمندی بعضی از اصحاب در زیاد نمودن معاش عمر سو قبول ننمودن او
طبری (۱۶۴/۴) از سالم بن عبداللَّه روایت نموده، که گفت: هنگامی که عمر سبه خلافت برگزیده شد، به همان معاشی که برای ابوبکر ستعیین نموده بودند اکتفا نمود، و به همان حال بود تا این که نیازمندیش شدید شد، آن گاه عدّهای از مهاجرین که از جمله: عثمان، علی، طلحه و زبیر شبودند، جمع شدند. زبیر گفت: اگر عمر سرا از افزایشی که در معاش وی میآوریم، خبر کنیم بهتر است، علی سگفت: دوست داریم که وی این را قبول نماید، بیایید حرکت کنیم. عثمان سگفت: او عمر است! بیایید تا در این باره توسط شخص دیگری با وی مشورت کنیم، نزد حفصه لمیرویم، و از وی میخواهیم و تقاضا میکنیم که قضیه را پنهان نگه دارد. بعد نزد وی داخل شدند، و او را هدایت دادند، که قضیه را از طرف چندین نفر خبر بدهد، و از هیچ کسی برای وی تا این که قبول نکند، نام نبرد، و از نزد وی خارج شدند.
حفصه لدر این باره با عمر سملاقات نمود، و خشم را در چهره وی دید، وی گفت: آنان [که این پیشنهاد را نمودهاند] کیستند؟ حفصه پاسخ داد: راهی برای دانستن آنان تا نظرت را ندانم وجود ندارد، عمر گفت: اگر میدانستم که آنان کیستند، رویهایشان را سیاه میکردم [۶۱۶]، تو در میان من و آنان [میانجی] هستی، تو را به خدا سوگند میدهم، بهترین لباسی که پیامبر خدا صدر خانه تو داشت چه بود؟ گفت: دو جامه رنگ شده با رنگ سرخ، که آنها را هنگام آمدن وفد میپوشید، و در آنها در جمعه صحبت مینمود. گفت: بهترین طعامی که نزد تو خورده است، چه بود؟ گفت: نان جوینی پخته نمودیم، و در حالی که گرم بود بر آن از مشکی که داشتیم روغن ریختیم، و آن را نرم و شیرین گردانیدیم، بعداً از آن خورد و آن را خیلی پسندید، عمر گفت: و نرمترین بستری که در آن نزدت استراحت مینمود، کدام بود؟ گفت: جامهای داشتیم، ستبر و سخت که آن را در تابستان چهارلا همواره مینمودیم، و زیر پای مان میکردیمش، و چون زمستان میرسید، نصف آن را زیر پای مان همواره مینمودیم، و نصف دیگر آن را بر سر خود میگرفتیم. عمر گفت: ای حفصه از طرف من برایشان برسان که پیامبر خدا صاندازه نمود و زیادت را در جایش گذاشت، و به آن اکتفا نمود، و من نیز اندازه نمودم، و به خدا سوگند، اضافه را در جایش خواهم گذاشت، و به این اکتفا خواهم نمود، مثال من و مثال دو رفیقم مانند سه تن است، که یک راه را در پیش گرفتند، اولی رفت و توشهای را برداشت که توسط آن [به هدف] رسید، باز دومی وی را متابعت نمود، و راه او را در پیش گرفت و به او رسید، بعد از آن سومی او را متابعت نمود، که اگر راه آنان را بر خود لازم سازد، و به توشه آنان رضایت دهد، به آنها میرسد، و با آنها میباشد، و اگر غیر از راه ایشان را در پیش گیرد، با آنها یکجای نخواهد شد. این را همچنین ابن عساکر از سالم بن عبداللَّه روایت نموده، و مانند آن را، چنان که در منتخب الکنز (۴۰۸/۴) آمده، متذکر شده است.
[۶۱۶] در اصل «لسؤت» آمده، اما در المنتخب «سوّدت» آمده که در ترجمه مراعات شده زیرا این درست به نظر میآید. م.