قصه عائشه ببا یک زن مسکین
ابونعیم در الحلیه (۲۰۴/۴) از عائشه لروایت نموده، که گفت: زن مسکینی نزدم آمد، و با خود چیزی آورده بود که به من هدیه نماید، ولی من به حالش رحم نمودم و قبول آن را از وی خوب ندانستم، پیامبر خدا صبه من گفت: «چرا آن را قبول ننمودی، و برایش عوض آن را ندادی، من چنان میبینم که تو او را تحقیر نمودهای، ای عائشه تواضع پیشه کن، چون خداوند متواضعین را دوست میدارد، و مستکبرین را بد میداند».