حالت عمر سهنگامی که ابوموسی مال زیادی را برایش آورد، و عملکرد وی در تقسیم نمودن آن
ابن سعد (۲۱۶/۳) و بیهقی (۳۵۰/۶) از ابوهریره سروایت نمودهاند که گفت: از نزد ابوموسی اشعری سبا هشتصد هزار درهم نزد عمربن الخطاب سآمدم، او به من گفت: چه آوردی؟ گفتم: با هشتصد هزار درهم آمدهام، گفت: آیا پاک و حلال است وای بر تو؟ گفتم: آری. و عمر آن شبش را بیدار سپری نمود، تا این که به نماز صبح اذان داده شد، همسرش به او گفت: امشب خواب نکردی! پاسخ داد: عمربن الخطاب چگونه خواب برود، در حالی که برای مردم چیزی آمده که از ابتدای اسلام تا اکنون مانند آن برایشان نیامده بود؟! چه عمر را در امان میداد، که اگر هلاک شود و آن مال نزدش باشد و آن را در جایش نگذاشته باشد؟! هنگامی که نماز صبح را بهجای آورد، عدهای از اصحاب پیامبر خدا صنزدش جمع شدند، و او خطاب به آنان گفت: امشب برای مردم چیزی آمده که از ابتدای اسلام برایشان مثل آن نیامده است، من نظری را مناسب دیدم، و شما هم برایم مشورت بدهید، من بر آن شدم تا توسط پیمانه به مردم بدهم، ایشان گفتند: ای امیرالمؤمنین این طور نکن، مردم به اسلام داخل میشوند، و مال زیاد میگردد، ولی آنها را از روی کتاب بده، و هنگامی که مردم زیاد شدند، و مال زیاد شد، از روی آن برایشان بده. گفت: برایم مشورت بدهید که از کدام آنها شروع کنم؟ گفتند: از خودت، ای امیرالمؤمنین، چون تو ولی این امر هستی - و بعضی ایشان گفتند: امیرالمؤمنین داناتر است - گفت: نه، ولیکن از پیامبر خدا صشروع میکنم، و بعد از آن حسب مرتبه نزدیکی به وی، دیوان را اساس گذاشت، از بنی هاشم و مطلب شروع نمود، و به همهشان داد، بعد از آن به بنی عبد شمس داد، و بعد به بنی نوفل بن عبدمناف داد، و از بنی عبد شمس به خاطری شروع نمود. که وی برای مادری هاشم بود، این چنین در الکنز (۳۱۵/۲) آمده است.