حدیث ابن عساکر در این باره
و نزد طبرانی و ابن عساکر از بشیر (اسمی) سروایت است که گفت: هنگامی که مهاجرین به مدینه آمدند، آب را پسند ننمودند، و مردی از بنی غفار چشمهای داشت که به آن رومه گفته میشد، و یک مشک آب آن را به یک پیمانه [۴۰۱]میفروخت. پیامبر خدا صبه او گفت: «آن را در بدل چشمهای در جنت به فروش». پاسخ داد: ای پیامبر خدا برای من و عیالم غیر آن چیزی نیست و نمیتوانم [بدون آن زندکی را پیش ببرم]. این خبر به عثمان سرسید، و او آن را به سی و پنج هزار درهم خریداری نمود. بعد از آن نزد پیامبر صآمد و گفت: ای پیامبر خدا، اگر من آن را بخرم، آیا برایم چشمهای در جنت، مثل آنچه به وی گردانیدی میدهی؟ گفت: «آری». عثمان سافزود: من آن را خریدهام و آن را برای مسلمانان صدقه کردم [۴۰۲]. این چنین در المنتخب (۱۱/۵) آمده است.
[۴۰۱] در حدیث مد آمده، آن پیمانهای است، در عراق برابر با دور طل، و در حجاز برابر با یک رطل و یکسوم رطل، و برخی آن را به اندازه پری دو کف دست آنان گفتهاند. به نقل از فرهنگ لاروس. م. [۴۰۲] طبرانی در الکبیر (۲/ ۴۱، ۴۲) در سند آن عبدالاعلی بن ابی المساور است که ضعیف است.