حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث ابوقتاده سدر این باره

حدیث ابوقتاده سدر این باره

و بخاری از ابوقتاده سروایت نموده، که گفت: با رسول خدا صدر سال حنین بیرون رفتیم. هنگامی که [با دشمن] روبرو شدیم، مسلمانان شکستی خوردند، و مردی از مشرکین را دیدم که بر مردی از مسلمانان مسلّط شده، او را از پشت سرش با شمشیر بر رگ گردنش زدم و زره را پاره نمودم، او به طرف من روی آورد، و مرا گرفته چنان فشار داد که از آن بوی مرگ را یافتم، بعد از آن مرگ به سراغش آمد و مرا رها نمود، بعد به عمر سپیوستم و گفتم: مردم را چه شده است [۲۳۸]گفت: امر خداست. بعد برگشتند و رسول خدا صنشست و گفت: «کسی که کسی را کشته باشد و بر آن گواه داشته باشد وسائل و تجهیزات وی برای اوست». آن‏گاه برخاستم و گفتم: کی برایم شهادت می‏دهد؟ باز نشستم. و رسول خدا صمثل آن را گفت. گفتم: کی برایم شهادت می‏دهد؟ و باز نشستم. بار دیگر رسول خدا صمثل آن را گفت. گفتم: کی برایم شهادت می‏دهد؟ و باز نشستم. باز رسول خدا صمثل آن را گفت. من برخاستم رسول خدا صگفت: «ای ابوقتاده تو را چه شده است؟» به وی خبر دادم، آن گاه مردی گفت: راست می‏گوید، وسائل و تجهیزات او نزد من است، او را از جانب من راضی ساز. ابوبکر سگفت: نخیر، به خدا سوگند، پیامبر صچنان نیست که تجهیزات شیری از شیرهای خدا را که در راه خدا و رسول وی می‏جنگد، بگیرد. و به تو بدهد!! رسول خدا صفرمود: «راست گفت [۲۳۹]، آن را به وی بده»، و آن را به من داد، و من توسط آن بستان خرمایی را در بنی سلمه خریدم، و آن نخستین مالی بود که در اسلام جمع نمودم [۲۴۰]. این را همچنین مسلم (۸۶/۲)، ابوداود (۱۶/۲)، ترمذی (۲۰۲/۱)، ابن ماجه (ص ۲۰۹) و بیهقی (۵۰/۹) روایت کرده‏اند.

[۲۳۸] یعنی چرا شکست خوردند؟ [۲۳۹] یعنی ابوبکر. [۲۴۰] بخاری (۷۱۷۰) و مسلم (۱۷۵۱) و ابوداوود (۲۷۱۷) و ترمذی (۱۵۶۲) و ابن ماجه (۲۸۳۷).