قصه ابوسعید سبا پیامبر صدر این باره
ابن جریر از ابوسعید سروایت نموده، که گفت: به شدت فقیر و تنگدست شدیم، و اهلم مرا هدایت داد که نزد پیامبر صبیایم و از وی چیزی درخواست کنم، بنابراین آمدم و اوّلین چیزی که از پیامبر صشنیدم این بود که میگفت: «هر کسی استغنا پیشه کند، خداوند وی را غنی میسازد، و هر کسی عفاف پیشه کند، خداوند وی را در عفّت نگه میدارد، و کسی که درخواست کند، ما از وی چیزی را که بیابیم، ذخیره نمیکنیم»، آن گاه من از وی چیزی درخواست ننمودم و بازگشتم، و دنیا خودش به طرف ما آمد [۵۶۰].
و نزد وی همچنین از ابوسعید روایت است که: او روزی در حالی برخاست که از گرسنگی سنگی را بر شکم خود بسته بود، همسرش - یا کنیزش - به او گفت: نزد پیامبر صبرو و از وی درخواست کن، چون فلان نزدش آمد، و از وی درخواست نمود و او به وی داد، بنابراین در حالی که خطبه ایراد مینمود، نزدش رفتم و بعضی از گفتههایش را دریافتم، که میگفت: «کسی که عفت پیشه کند، خداوند او را عفیف میدارد، و کسی که استغنا پیشه کند، خداوند وی را غنی میسازد، و کسی که از ما درخواست میکند، به او میدهم، یا [گفت] همراهش همدردی میکنیم - ابوحمزه شک نموده است [۵۶۱]- و کسی که از ما استغنا مینماید، از کسی که از ما درخواست میکند برای مان محبوبتر است»، میگوید: برگشتم و از وی درخواست ننمودم، و از همان وقت خداوند پیاپی به ما رزق و روزی میدهد، به حدّی که هیچ اهل بیتی از انصار را نمیشناسم که از ما مالدارتر باشد. این چنین در الکنز (۳۲۲/۳) آمده است.
[۵۶۰] طبرانی (۵/ ۵۹۸/ ۶۲۲۸) در سند آن هلال بن حصین است که ابن ابی حاتم (۴/ ۷۳) او را نام برده اما نه وی را جرح کرده و نه تعدیل. ابن حبان او را در ثقات ذکر کرده (۱/ ۲۸۰ – ۲۸۱) نگا: الصحیحة (۲۳۱۴) (۵/ ۴۰۰). [۵۶۱] یعنی در این شک نموده رسولاللَّه ص«به او میدهیم» گفت، یا که «با او همدردی میکنیم».