حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه عمر با عبدالرحمن بن عوف بدر این باره

قصه عمر با عبدالرحمن بن عوف بدر این باره

نزد بن عساکر از سلمه بن سعید روایت است، که گفت: برای عمربن الخطاب سمالی آورده شد، آن گاه عبدالرحمن بن عوف به‌سوی وی برخاست وگفت: ای امیرالمؤمنین اگر از این مال در بیت المال برای کدام مصیبت یا کاری پیش می‏آید نگه داری بهتر است، عمر گفت: [این] کلمه‏ای است که شیطان آن را پیشکش نموده است، خداوند دلیل آن را به من تلقین نموده، و از فتنه‏اش محفوظم داشته است، آیا امسال خداوند را از ترس و خوف سال آینده نافرمانی کنم؟! برای آن‏ها تقوای خداوند را آماده می‏کنم، خداوند گفته است:

﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَيَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَحۡتَسِبُ[الطلاق: ۲-۳].

ترجمه: «و هر کس از خدا بترسد، برای او راه نجات و گشایشی فراهم می‏آورد. و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‏دهد».

و آن برای کسی که بعد از من می‏آید فتنه می‏باشد(۱۰۹) [۴۹۴]! این چنین در منتخب الکنز (۳۹۱/۴) آمده است.

[۴۹۴] یعنی اگر عمر سبه کلام عبدالرحمن عمل کند آن سبب فتنه برای شخص مابعد عمر سخواهد گردید.