قصه عمر با عبدالرحمن بن عوف بدر این باره
نزد بن عساکر از سلمه بن سعید روایت است، که گفت: برای عمربن الخطاب سمالی آورده شد، آن گاه عبدالرحمن بن عوف بهسوی وی برخاست وگفت: ای امیرالمؤمنین اگر از این مال در بیت المال برای کدام مصیبت یا کاری پیش میآید نگه داری بهتر است، عمر گفت: [این] کلمهای است که شیطان آن را پیشکش نموده است، خداوند دلیل آن را به من تلقین نموده، و از فتنهاش محفوظم داشته است، آیا امسال خداوند را از ترس و خوف سال آینده نافرمانی کنم؟! برای آنها تقوای خداوند را آماده میکنم، خداوند گفته است:
﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَيَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَحۡتَسِبُ﴾[الطلاق: ۲-۳].
ترجمه: «و هر کس از خدا بترسد، برای او راه نجات و گشایشی فراهم میآورد. و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد».
و آن برای کسی که بعد از من میآید فتنه میباشد(۱۰۹) [۴۹۴]! این چنین در منتخب الکنز (۳۹۱/۴) آمده است.
[۴۹۴] یعنی اگر عمر سبه کلام عبدالرحمن عمل کند آن سبب فتنه برای شخص مابعد عمر سخواهد گردید.