وصیتهای ابوبکر به عمر ب:
وصیت وی به عمر بهنگامی که خواست او را جانشین خود سازد
طبرانی از أغرّ - أغرّ بنی مالک - روایت نموده، که گفت: وقتی که ابوبکر سخواست عمر سرا جانشین خود تعیین نماید، کسی را نزدش فرستاد، و وی را خواست، او نزدش آمد، [ابوبکر س]گفت:
من تو را به کاری فرا میخوانم که برای به دوش گیرندهاش رنج آور است، بنابراین ای عمر از خدا به اطاعت وی بترس، و از وی به تقوا و ترسش پیروی نما، چون پرهیزگار، بی بیم و محفوظ است. گذشته از این خلافت و امارت امری است، که غیر از کسانی که حق آن را ادا میکنند، دیگران مستحق آن نمیباشند، بنابراین کسی که به حق امر کند، به باطل عمل نماید، و به معروف دستور دهد، و به منکر عمل کند، احتمال میرود که آرزوهایش قطع شده و عملش به آن باطل گردد. اگر تو عهده دار امر ایشان شدی و توانستی که دست خود را از [ریختن] خونشان خشک نگه داری، شکمت را [از نخوردن] مالهایشان خرد سازی، و زبانت را از ناموسشان باز داری، این کار را بکن، و برخورداری از قوت و توانایی جز به توفیقاللَّه ممکن نیست [۲۸۳].
هیثمی (۱۹۸/۵) میگوید: اغر ابوبکر سرا درک نکرده است، ولی بقیه رجال وی ثقهاند. و حافظ المنذری در الترغیب (۱۵/۴) میگوید: راویان وی ثقهاند، جز اینکه در آن انقطاع است.
[۲۸۳] ضعیف منقطع. طبرانی (۱/ ۵۹، ۶۰) أعز ابوبکر را درک نکرده است. نگا: مجمع (۵/ ۱۹۸) و ضعیف الترغیب (۱۳۹۱).