حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

حکایت ابوعقیل س

حکایت ابوعقیل س

طبرانی از ابوعقیل سروایت نموده که وی شب را در بارکشی بر پشتش برای دو صاع خرما سپری نمود، آن گاه یک پیمانه آن را گرفته به طرف فامیل خود برد که از آن استفاده نمایند، و دیگری را جهت تقرّب به خداوند برای پیامبر خدا صآورد و به او خبر داد، پیامبر صبه وی گفت: «آن را صدقه بده». و منافقان درباره آن - در حالی که وی را مسخره می‏نمودند - گفتند: این کدام کمبود را جبران کرد که به یک صاع خرما به خداوند تقرّب حاصل کند؟! و خداوند نازل فرمود:

﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ[التوبة: ۷۹].

ترجمه: «کسانی که از صدقات مؤمنان اطاعت کننده، عیب‏جویی می‏کنند، و آنهایی را که دسترسی جز به مقدار (ناچیز) توانایی‌شان ندارند، مسخره می‏کنند».

هیثمی (۳۳/۷) می‏گوید: رجال آن ثقه‏اند، مگر درباره خالد بن یسار کسی را نیافتم که وی را تایید نموده باشد، و نه هم کسی را یافتم که وی را جرح نموده باشد.

و نزد بزار از ابوسلمه و ابوهریره بروایت است که گفتند [۳۵۸]: پیامبر خدا صفرمود: «صدقه کنید، که من می‏خواهم لشکری را بفرستم». می‏گوید: آن گاه عبدالرحمن بن عوف سآمد و گفت: ای رسول خدا من چهارهزار دارم، دو هزار آن را به پروردگارم قرض دادم، و دو هزار [دیگر آن]برای عیالم باشد. پیامبر خدا صگفت: «خداوند در آنچه دادی برایت برکت دهد، و در آنچه نگه داشتی برایت برکت دهد»، و مردی از انصار شب را سپری نمود، و دو صاع خرما به دست آورد وگفت: ای پیامبر خدا من دو صاع خرما به دست آوردم، یک صاع به پروردگارم، و صاع دیگر آن به عیالم، می‏گوید: منافقان بر وی عیب جویی نمودند و گفتند: وی خود را در دادن صدقه به ابن عوف فقط به خاطر ریاکاری مشابه ساخت - و یا گفتند: [آیا] خداوند و پیامبرش از یک صاع این مرد بی نیاز نبودند -، آن گاه خداوند نازل فرمود:

﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ[التوبة: ۷۹] [۳۵۹].

بزار می‏گوید: جز از طالوت بن عباد از دیگری نشنیدم که آن را از حدیث عمربن ابی سلمه سمند ذکر نموده باشد. و هیثمی (۳۲/۷) می‏گوید: در آن عمر بن ابی سلمه آمده که وی را عجلی، ابوخیثمه و ابن حباب ثقه دانسته‏اند، و شعبه و غیر وی ضعیفش دانسته‏اند، و بقیه رجال آن دو ثقه‏اند.

[۳۵۸] در اصل: «گفت» آمده، ولی ظاهر «گفتند» است. [۳۵۹] ضعیف. بزار (۳۱۶) در سند آن عمر بن أبی سلمة است که صدوقی است که اشتباه می‌کند.