روایت ابوسنان الدؤلی درباره گریستن بر بسط و گسترش دنیا
احمد به اسناد حسن و بزار و ابویعلی از ابوسنان الدؤلی روایت نمودهاند که: وی نزد عمربن الخطاب سداخل شد، و نزد وی عدّهای از مهاجرین اوایل نشسته بودند، عمر سبه دنبال سبدی [۵۷۵]- چیزی است مانند زنبیل یا جوال - که از ناحیه عراق برایش آورده شده بود، فرستاد، و در آن انگشتری بود، آن گاه یکی از پسرانش آن را گرفت و در دهنش کرد، عمر سآن را از دهن وی بیرون کشید، و بعد از آن گریست، کسی که نزد وی بود، به او گفت: چرا گریه میکنی، در حالی که خداوند فتح را نصیبت نموده، و تو را بر دشمنت پیروز گردانیده، و چشمت را روشن نموده است؟ عمر سگفت: از پیامبر خدا صشنیدم که میگفت: «دنیا برای هر کی گشاده شود خداوند ﻷدر میانشان دشمنی و نفرت را تا روز قیامت میاندازد، و من از آن میترسم» [۵۷۶]. این چنین در الترغیب (۱۴۴/۵) آمده است.
[۵۷۵] در حدیث «سفط» استعمال شده، و آن چیزی است که در آن خوشبوی و چیزهای مشابه آن از وسایل زنان جابجا میشود. [۵۷۶] حسن لغیره. احمد (۶/ ۲۴) طبرانی (۱۸/ ۲۴) که یک شاهد نزد ابن ماجه (۵) از ابودرداء دارد.