حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه وی با پیامبر صدر این باره

قصه وی با پیامبر صدر این باره

ابونعیم در الحلیه (۱۸۴/۱) از ابورافع سمولای پیامبر صروایت نموده، که گفت: پیامبر صفرمود: «ای ابورافع اگر فقیر شدی چطور می‏کنی؟» گفتم: آیا قبل از آن صدقه نکنم؟ [۵۵۲]گفت: «آری»، گفت: «مالت چقدر است؟» گفتم: چهل هزار، و آن را برای خداوند باشد، گفت: «نه، بعضی از آن را بده، و بعضی از آن را نگه دار و برای پسر خود خوبی کن» گفتم: ای رسول خدا، آیا آن‏ها بر ما، چنان که ما بر آن‏ها حق داریم حق دارند؟ گفت: «آری، حق فرزند بر پدر این است، که به وی کتاب - عثمان بن عبدالرحمن می‏گوید: کتاب خداوند را -، تیراندازی و آب بازی را یاد دهد - و یزید افزوده است - و این که میراث خوب برایش به‌جای بگذارد»، ابورافع گفت: فقر من چه وقت می‏باشد؟ پیامبر صگفت: «بعد از من». ابوسلیم می‏گوید: من وی را بعدها دیدم که فقیر شد، حتی می‏نشست و می‏گفت: برای شیخ بزرگ کور کی صدقه می‏دهد، کی برای مردی صدقه می‏دهد که پیامبر خدا صبرایش فهمانده بود که بعد از وی فقیر خواهد شد. کی صدقه می‏دهد، به درستی که دست خداوند بالا، دست دهنده در وسط و دست گیرنده پایین است، کسی که در حال توانگری درخواست کند، برایش نشانه‏ای می‏باشد که به آن در روز قیامت شناخته می‏شود، و صدقه برای غنی و صاحب قوت و سالم الاعضاء حلال نمی‏باشد. می‏گوید: من مردی را دیدم که به او چهار درهم داد، و او یک درهم آن را برایش مسترد نمود، وی گفت: ای بنده خدا، صدقه‏ام را بر من مسترد نکن، پاسخ داد: پیامبر خدا صمرا از این که مال اضافی را ذخیره کنم، نهی نموده است، ابوسلیم می‏گوید: بعدها وی را دیدم که غنی شد، حتی صاحب ده اولاد شده بود، و می‏گفت: ای کاش ابورافع در فقر خود می‏مرد - یا در حالی که فقیر بود - و هیچ غلامش را زیاده از مبلغی که او را خریده بود مکاتب نمی‏ساخت [۵۵۳] [۵۵۴].

[۵۵۲] اینجا در متن اندکی اشکال بود، و ما یکی از احتمالات را ترجیح دادیم. واللَّه اعلم م. [۵۵۳] مکاتب کردن نوعی از موافقت میان ارباب و غلامش بر مبلغی از مال است، که غلام در بدل پرداخت آن مبلغ، آزاد می‏گردد. [۵۵۴] بسیار ضعیف. ابونعیم در حلیه (۱/ ۱۸۴) و دیلمی (۲/ ۸۶) در سند آن ابوسلیم مولای ابی رافع است که در وی جهالت است. درباره‌ی جراح بن منهال نیز بخاری و مسلم گفته‌اند: منکر الحدث است. ابن حبان نیز درباره‌ی وی می‌گوید: وی در حدیث دروغ می‌گفت و خمر می‌نوشید. نگا: الضعیفة (۳۴۹۵) و ضعیف الجامع (۲۷۳۲).