حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث ناشزه یزنی در این باره

حدیث ناشزه یزنی در این باره

احمد از ناشزه بن سمّی یزنی روایت نموده، که گفت: از عمربن الخطاب سدر روز جابیه [۴۸۷]که برای مردم سخنرانی می‏نمود شنیدم: خداوند مرا خازن و تقسیم کننده این مال گردانیده است، بعد از آن گفت: بلکه خداوند آن را تقسیم می‏کند، و من از اهل پیامبر صو از شریف‏تر آن‏ها شروع می‏کنم. و به زنان پیامبر خدا صده هزار مقرّر نمود، مگر برای جویریه، صفیه و میمونه (رضی‏اللَّه عنهن). آن گاه عائشه لگفت: پیامبر خدا صدر میان ما مساوات می‏نمود، و بنابر آن عمر سدر میان‌شان مساوات نمود، بعد از آن گفت: من از یارانم، مهاجرنی اوایل شروع می‏کنم - چون ما به ظلم و تعدّی از دیار خویش بیرون رانده شدیم - و [در میان آنان] از شریف‏تر آن‏ها، و برای اهل بدر آن‏ها، پنج هزار تعیین نمود، و برای کسی از انصار در بدر شرکت نموده بود، چهار هزار مقرّر کرد، و برای کسی در احد شرکت نموده بود سه هزار تعیین نمود و گفت: کسی که به هجرت سبقت نمود، معاش نیز برای وی پیش دستی می‏نماید، و کسی که در هجرت سهل انگاری نمود، معاش نیز برایش کندی می‏نماید، و هیچ کس جز خوابگاه شتر خود را ملامت نکند، من معذرت خود را در بر کنار نمودن خالدبن ولید برای‌تان تقدیم می‏کنم، من وی را امر نمودم تا این مال را برای ضعفای مهاجرین نگه دارد، ولی او آن را برای زورمند و باشرف و با زبان دارد، بنابراین وی را برطرف ساختم، و به جایش ابوعبیده را مقرّر نمودم، آن گاه ابوعمروبن حفص گفت: ای عمربن الخطاب، به خدا سوگند، معذور نیستی، چون تو کارمندی را برطرف ساختی که پیامبر خدا صوی را استخدام نموده بود، و شمشیری را در نیام انداختی که رسول خدا صآن را از نیام کشیده بود، و بیرقی را گذاشتی که پیامبر خدا صنصبش نموده بود، و با بچه عمو حسد نمودی!! عمربن الخطاب سگفت: تو قرابت نزدیکی داری، و نوسن و سال هستی، و درباره بچه عمویت غضبناکی [۴۸۸]. هیثمی (۳/۶) می‏گوید: این را احمد روایت نموده، و رجال آن ثقه‏اند، و بیهقی (۳۴۹/۶) این را از ناشزه بن سمی یزنی به مانند آن روایت نموده مگر وی معذرت عزل خالد و مابعد آن را متذکر نشده است.

[۴۸۷] در این باره تفصیل و شرح این منطقه به (۷۷/۱) مراجعه شود. م. [۴۸۸] صحیح. احمد (۳/ ۴۷۵).