قصه ابوبکر سبا یکی از فرزندانش که در بستر مرگ قرار داشت
ابونعیم در الحلیه (۳۷/۱) از حبیب بن ضمره روایت نموده، که گفت: یکی از پسران ابوبکر صدّیق سدر بستر مرگ قرار داشت، و شروع نمود و به بالشی نگاه میکرد. هنگامی که وفات نمود برای ابوبکر گفتند: فرزندت را دیدیم که به بالش نگاه مینمود. میگوید: او را از بالش برداشتند، و در زیر آن پنج - یا شش - دینار یافتند. آن گاه ابوبکر سدست را به دست دیگر زد و استرجاع خوانده میگفت: «انا الله واناالیه راجعون!» گمان نمیکنم پوست گنجایش آن را داشته باشد [۶۶۷].
[۶۶۷] ابوبکر میخواهد با این گفته خود به مفاد این آیه قرآنی اشاره کند که میگوید: ﴿وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ ٣٤ يَوۡمَ يُحۡمَىٰ عَلَيۡهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا كَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡنِزُونَ ٣٥﴾[التوبة: ۳۴-۳۵]. ترجمه: «و آنان را که طلا و نقره ذخیره میکنند، و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناک بشارت بده. در آن روز که آنها را در آتش جهنم گرم وسوزان کرده و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ میکنند، (و به آنها میگویند) که این همان چیزی است که برای خود ذخیره ساختید، حالا چیزی را که برای خود اندوختید، بچشید».