حدیث عبداللَّه بن مسعود درباره سخاوت و جوانمردی معاذ
و حاکم این را از طریق ابووائل از عبداللَّه روایت نموده، که گفت: هنگامی که پیامبر صدرگذشت، و ابوبکر سرا جانشین و خلیفه وی ساختند، پیامبر خدا صمعاذ را به یمن فرستاده بود، و ابوبکر سعمر سرا بر موسم تعیین نمود [۳۴۶]، وی با معاذ در مکه در حالی ملاقات نمود، که همراهش غلامانی بودند، عمر پرسید: اینها کیستند؟ گفت: اینها هدیه شدهاند، و اینها برای ابوبکراند. عمر سبه او گفت: من بر آن هستم که آنها را نزد ابوبکر بیاوری. [راوی]میگوید: بعد فردای آن روز باز معاذ با وی ملاقات نموده و گفت: ای ابن الخطاب من دیشب خودرا در حالی دیدم که درآتش خیز میزدم، و تو کمر مرا گرفته بودی، بنابراین از تو اطاعت میکنم. [راوی]میگوید: آن گاه آنان را نزد ابوبکر سآورد و گفت: اینها به من هدیه شدهاند، و اینها به تو،. گفت: ما هدیهای را برایت سپردیم. بعد معاذ برای نماز بیرون رفت، و دید که آنها هم در پشت وی نماز میخوانند، معاذ پرسید: برای کی نماز میخوانید؟ گفتند: برای خداوند ﻷ، فرمود: بنابراین شما برای وی هستید، و آنان را آزاد نمود. حاکم (۲۷۲/۳) که ذهبی نیز با او موافقت نموده، میگوید: به شرط شیخین صحیح است ولی آن دو این را روایت ننمودهاند.
[۳۴۶] امیر حج مقرر کرد. م.