خواستگاری عمر از دختر علی بو ابلاغ این این امر به مشاورینش
ابن سعد و سعیدبن منصور از ابوجعفر روایت نمودهاند که عمربن الخطاب سام کلثوم دختر علی بن ابوطالب برا خواستگاری نمود، علی سگفت: دخترهایم را برای پسران جعفر نگه داشتهام، عمر گفت: ای علی وی را به نکاح من درآور، به خدا سوگند، آن چنان که من حسن صحبت و همزیستی را با وی رعایت میکنم هیچ کسی در روی زمین رعایت نمیکند، آن گاه علی فرمود: بلی این کار را نمودم. بعد عمر در مجلس مهاجرین در میان قبر [۹۹]و منبر که: علی، عثمان، زبیر، طلحه و عبدالرحمن بن عوف شمینشستند، آمد. وقتی که کاری برای عمر از هر گوشهای [از خلافت اسلامی] میآمد، نزد آنها تشریف میآورد، و آن را به آنان خبر میداد، و از ایشان مشورت میخواست، آن گاه عمر آمد و گفت: به من تبریک بگویید، و به او تبریک گفته و گفتند: به کی ای امیرالمؤمنین؟ گفت: به دختر علی بن ابوطالب، بعد از آن به آنان خبر داد و گفت: پیامبر صگفته است: «هر سبب و نسب در روز قیامت قطع شدنی است، مگر سبب و نسب من» [۱۰۰]، من با وی هم صحبت بودم، و خواستم این نیز باشد [۱۰۱]. و این را ابن راهویه به اختصار روایت نموده است. این چنین در الکنز (۹۸/۷) آمده. و این را حاکم (۱۴۲/۳) نیز به اختصار روایت نموده، و گفته است: این حدیث از اسناد صحیح برخوردار است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننمودهاند. و ذهبی میگوید: منقطع است.
[۹۹] یعنی در جایی که در یک طرف آن قبر رسول خدا صقرار دارد و در طرف دیگرش منبر شریف. م. [۱۰۰] سند آن ضعیف است. ابن سعد در طبقات (۸/ ۴۶۳) و سعید بن منصور در سنن خویش (۵۲۰-۵۲۱) و بیهقی (۷/ ۶۳-۶۴) و حاکم (۳/۱۴۲) وی آن را صحیح دانسته و بیهقی در این باره گفته است: منقطع است. منظور وی میان علی بن حسین و عمر است. اما حدیث دارای طرق دیگری هست که در مجموع آن شیخ آلبانی حکم به صحت آن داده است: الصحیحة (۲۰۳۶) و صحیح الجامع (۴۵۲۷). [۱۰۱] یعنی همراه شرف صحبت شرافت نسب نیز باشد.