حکایت گفتار ابودحداح که: باغم را به پروردگارم قرض دادم
و نزد ابویعلی از عبداللَّه بن مسعود سروایت است که گفت: هنگامی که این نازل شد:
﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا﴾[البقرة: ۲۴۵].
ترجمه: «کسی است که برای خداوند قرض حسنه بدهد».
ابودحداح سگفت: ای پیامبر خدا، خداوند از ما قرض میخواهد؟ گفت: «آری، ای ابودحداح،» گفت: دستت را به من بده، [راوی] میگوید: پیامبر صدستش را به وی داد. ابودحداح گفت: من باغ خود را به پروردگارم قرض دادم - و در باغش ششصد درخت خرما بود - آن گاه پیاده آمد، تا این که به باغ رسید، و امّ دحداح و عیالش در باغ بودند، و فریاد نمود: ای ام دحداح، پاسخ داد: لبیک، افزود: خارج شو، که آن را به پروردگارم قرض دادهام!! [۳۶۳]هیثمی (۳۲۴/۹) میگوید: این را ابویعلی و طبرانی روایت نمودهاند، و رجال آنها ثقهاند، و رجال ابویعلی رجال صحیحاند. این را بزار از ابن مسعود سبه مانند آن به اسناد ضعیف، چنان که در المجمع (۱۱۳/۳) آمده، روایت کرده. و آن را همچنین ابن منده، چنان که در الاصابه (۵۹/۴) آمده، روایت نموده است. و ابن ابی حاتم آن را، چنان در تفسیر ابن کثیر (۲۹۹/۱) آمده، روایت کرده. و طبرانی آن را از عمربن الخطاب سبه معنای آن به اسناد ضعیف، چنان که در المجمع (۱۱۳/۳) آمده، روایت نموده. و گفتار عبدالرحمن بن عوف سگذشت که گفت: ای رسول خدا من چهار هزار دارم، دو هزار آن را به پروردگارم قرض دادم.
[۳۶۳] ضعیف. ابویعلی (۴۹۸۶) در سند آن حمید الاعرج است که ضعیف است. نگا: (المطالب العالیة) (۴۰۸۰) و مجمع الزوائد (۹/ ۳۲۴).