حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

انفاق حکیم بن حزام انفاق وی بر کسی که در راه خدا بیرون می‏شد

انفاق حکیم بن حزام انفاق وی بر کسی که در راه خدا بیرون می‏شد

طبرانی از ابوحازم روایت نموده، که گفت: در مدینه کسی نبود که شنیده باشیم وی از حکیم بن حزام سدر راه خدا زیادتر سواری ببخشد. می‏گوید: دو تن اعرابی وارد مدینه شدند، و از کسی که در راه خدا سواری بدهد پرسیدند؟ آنان نزد حکیم بن حزام رهنمایی شدند، و در منزلش نزد وی آمدند، و او از ایشان پرسید که: چه می‏خواهند؟ آن دو او را از خواسته خویش آگاه ساختند بعد او به ایشان گفت: تا بیرون رفتن من عجله ننمایید، حکیم لباسی را بر تن می‏نمود، که از مصر آورده بودند، و چون جال [نازک] و چهار درهم قیمت می‏داشت، و عصایی را به دست می‏گرفت و دو غلامش با وی بیرون می‏رفتند، هرگاه بر خاکروبه یا آشغالی عبور می‏نمود، و در آن پارچه‏ای را می‏دید، که برای باروبند شتری که در راه خدا بر آن بار می‏شود، مناسب می‏بود، آن را با گوشه عصای خود می‏گرفت و تکان می‏داد، و بعد به غلام‌هایش می‏گفت: این کالای‌تان را در وسائل و باروبندتان بگیرید. آن دو اعرابی یکی به دیگری، در حالی که او این کار را می‏نمود گفت: وای بر تو! ما را نجات بده، چون به خدا سوگند نزد این جز پوست‏های خشک جمع شده از زمین دیگر چیزی نیست. رفیقش به او گفت: وای بر تو عجله نکن، تا این که ببینیم. آن دو را بیرون و به بازار برد، و به دو شتر بزرگ چاق حامله خرید و باروبندشان را نیز خریداری نمود، بعد از آن به غلامان خود گفت: با این پارچه‏ها آنچه را از وسائل و باروبند‌تان لازم است، اصلاح کنید، بعد برای‏شان طعام گندم و چربی بار نمود، و نفقه داد، و باز هر دو شتر را به آنها داد. [راوی] می‏گوید: آن گاه یکی از آنها به همراه خود می‏گفت: به خدا سوگند، جمع کننده پوست خشکی را از زمین از امروز بهتر ندیدم [۳۷۷]. این چنین در مجمع الزوائد (۳۸۴/۹) آمده است.

[۳۷۷] طبرانی در الکبیر (۳/ ۱۸۷).