انکار ابن عمر از قضاوت در میان مردم
طبرانی در الکبیر والاوسط از عبداللَّه بن موهب روایت نموده که: عثمان به ابن عمر بگفت: برو در میان مردم قضاوت کن. گفت: ای امیرالمؤمنین آیا مرا معاف میکنی؟ گفت: نخیر، من تو را سوگند میدهم که برو و قضاوت کن. گفت: عجله نکن. از رسول خدا صشنیدم که میگوید: «کسی که به خدا پناه ببرد، به پناهگاهی محکم برگشته است». گفت: بلی. ابن عمر گفت: من به خداوند پناه میبرم از این که قاضی باشم. پرسید، چه چیز تو را باز میدارد، در حالی که پدرت قضاوت مینمود؟ گفت: من از رسول خدا صشنیدم که میگوید: «کسی که قاضی باشد، و به جهل در میان مردم حکم نماید، از اهل آتش میباشد، و کسی که قاضی عالم باشد و به حق - یا عدل - داوری نماید، برگشت [۱۴۲]را به صورت کفاف طلب نماید»، دیگر بعد از این چه تمنّا نمایم؟! هیثمی (۱۹۳/۴) میگوید: این را طبرانی در الکبیر والاوسط، بزار و احمد هردویشان به اختصار، روایت نمودهاند، و رجال احمد ثقهاند، و احمد افزوده است: آن گاه وی را معاف نمود و گفت: کسی را مجبور نمیسازم [۱۴۳]. - [۱۴۴]و نزد طبرانی از ابن عمر بروایت است که گفت: عثمان از وی خواست تا در قضاوت کار کند، ولی او ابا ورزیده گفت: از رسول خدا صشنیدم که میگوید: «قاضیان سه گونهاند: یکی کامیاب است و دو تن دیگر در آتش، کسی که به جور یا هوا و خواهش قضاوت و داوری نماید هلاک گردیده است، و کسی که به حق قضاوت و داوری نماید کامیاب شده است». هیثمی (۱۹۳/۴) میگوید: این را طبرانی در الاوسط والکبیر روایت نموده، و رجال الکبیر [۱۴۵]ثقهاند. و ابویعلی این را به مانند آن روایت نموده است. و ابن سعد (۱۰۸/۴) این را از عبداللَّه بن موهب به معنای آن و طولانی روایت کرده است.
[۱۴۲] یعنی برگشت بهسوی خداوند ﻷرا. [۱۴۳] در اصل و المجمع آمده: «کسی را مجبور نکن» و شاید درست همان باشد که در ترجمه نقل نمودیم. [۱۴۴] ضعیف. احمد (۱/۶۶) از عفان از حماد بن سلمة از ابی سنان از یزید بن موهب. شیخ احمد شاکر(۴۷۵) میگوید: در سند آن بحث است. [۱۴۵] صحیح. طبرانی و ابویعلی و نگا: صحیح الجامع (۴۴۷۷) و ارواء الغلیل (۲۶۱۳) و به مانند آن از بریدة در صحیح الترغیب والترهیب (۲۱۹۵) و (۲۱۷۲).