نامه عمر سدر تعیین نمودن امیران و قول وی در صفات امیر
ابن سعد، حاکم و سعیدبن منصور از حارثه بن مضرّب روایت نمودهاند که گفت: عمربن الخطاب سبرای ما نوشت:
«اما بعد: فاني قدبعثت اليكم عمـاربن ياسر اميرا، وعبدالله بن مسعود معلمـا ووزيرا، وهـمـا من النجباء من اصحاب محمّد صمن اهل بدر، فتعلموا منهمـا، واقتدوا بـهمـا، واني آثرتكم بعبدالله على نفسى. وبعثت عثمـان بن حنيف على السواد ورزقتهم كل يوم شاة، فاجعل شطرها وبطنها لعمـاربن ياسر والشطر الثاني بين هؤلاء الثلاثة».
«اما بعد: من عماربن یاسر را به عنوان امیر به طرف شما فرستادم، و عبداللَّه بن مسعود را به عنوان معلم و همکار ارسال داشتم، و آن دو از نیکوان و نجبای اصحاب محمّدصاز اهل بدراند، بنابراین از آن دو بیاموزید، و به هردوی آنها اقتدا کنید، و من عبداللَّه را با وجود ضرورتم به وی با ایثارگری برای شما فرستادم [۱۱۷]. و عثمان بن حنیف را بر سواد عراق اعزام داشتم [۱۱۸]، و برایشان هر روز یک گوسفند) اعاشه مقرر نمودم(، نصف آن را و شکمش را برای عماربن یاسر میگردانم، و نصف دوم را در بین آن سه تن» [۱۱۹].
این چنین در الکنز (۳۱۴/۲) آمده است، و طبرانی مثل این را روایت نموده، مگر این که وی متذکر نشده: و عثمان را فرستادم... تا آخر آن. هیثمی (۲۹۱/۹) میگوید: رجال آن، رجال صحیح میباشد. غیر حارثه که ثقه است، و این را بیهقی (۱۳۶/۹) نیز به سیاق دیگری طولانیتر روایت نموده است.
و حاکم در الکنی از شعبی روایت نموده، که گفت: عمربن الخطاب سفرمود: مرا به مردی دلالت کنید، که وی را بر امری از امر مسلمانان که مرا به خود مشغول ساخته و برایم مهم است مقرر کنم. گفتند: عبدالرحمن بن عوف. گفت: ضعیف است. گفتند: فلان. گفت: به آن نیازی ندارم. گفتند: چه کسی را میخواهی؟ گفت: مردی را که وقتی امیرشان باشد، گویی مردی از آنهاست، و وقتی که امیرشان نباشد، گویی امیرشان است. گفتند: جز ربیع بن زیاد حارثی را به این [صفت دیگری را] نمیدانیم. فرمود: راست گفتید. این چنین در الکنز (۱۶۴/۳) آمده است.
[۱۱۷] در اصل چنین آمده است: «واني قد آثرتکم بعبدالله على نفسى أثرة»، اما کلمه «اثرة» در طبقات ابن سعد و حاکم و هیثمی وجود ندارد، و از این که آن عکس مطلوب عمر سرا افاده میکرد از جانب تحقیق کنندگان کتاب حذف شده است. [۱۱۸] او را به خاطر اندازه و جریب کردن روان کرده بود. [۱۱۹] شاید هدف از نفر سوم خذیفه بن یمان باشد، زیرا او را نیز عمر سبا عثمان بن حنیف فرستاده بود.