حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه وی با ابوموسی اشعری و وفد بصره در این باره

قصه وی با ابوموسی اشعری و وفد بصره در این باره

و نزد ابن المبارک و ابن سعد از ابوموسی اشعری سروایت است که وی با وفد اهل بصره نزد عمربن الخطاب سآمد، می‏گوید: ما نزد وی داخل می‏شدیم، و طعامش هر روز نان ریزه شده بود، و گاهی نانخورش آن را روغن، احیاناً دانه زیتون و گاهی هم شیر می‏افتیم، و گاهی و گاهی گوشت‏های قاقی خوردیم که ریزه شده و بعد از آن با آب جوشانیده شده بودند، و گاهی هم برای‏مان گوشت تازه برابر می‏شد، ولی کم بود، روزی به ما گفت: به خدا سوگند، من بی میلی و بی‏رغبتی شما را در خوردن و خوش نداشتن طعامم می‏بینم، به خدا سوگند، اگر من بخواهم از همه شما طعام خوب‏تر، و زندگی نازک‏تر و ملایم‏تر داشته باشم، به خدا سوگند، من از سینه شتر، و کوهان و از صلاء و از صلائق و صناب غافل و بی‏خبر نیستم - ابن جریر می‏گوید: صلاء کباب است، و صناب نوع نان‏خورشی است آماده شده از خردل، و صائق نان‏های نرم و نازک را گویند - ولیکن از خداوند شنیدم که قومی را در عملی که انجام داده‏اند سرزنش نمود، وگفته است:

﴿أَذۡهَبۡتُمۡ طَيِّبَٰتِكُمۡ فِي حَيَاتِكُمُ ٱلدُّنۡيَا وَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهَا[الاحقاف: ۲۰].

ترجمه: «از طیبات و لذایذ در زندگی دنیایی خویش استفاده کردید، و از آن بهره گرفتید».

ابوموسی گفت: اگر با امیرالمؤمنین صحبت کنید، و از بیت المال برای‌تان طعامی مقرّر کند که بخورید خوب می‏شود، آن گاه با وی صحبت نمودند، گفت: ای گروه امیران، آیا برای نفس‏های‏تان، به آنچه من به نفس خودم راضی می‏شوم، راضی نمی‏گردید؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین، مدینه زمینی است، که زندگی در آن سخت است، و طعامت را چنان نمی‏بینیم که به‌سوی آن میل کرده شود و خورده شود، و ما در سرزمینی هستیم، که دارای مزرعه و فراخی است، و نزد امیر ما جمع می‏شوند، و طعامش قابل خوردن است، آن گاه عمر سساعتی سر خود را پایین انداخت، و بعد از آن سر خود را بلند نمود و گفت: بیت المال برای‏تان دو گوسفند، و دو جریب [۶۲۵]مقرّر نمودم، هنگامی که چاشت شد یکی از گوسفندان را بر یکی از آن جریب‏ها بگذار، و خودت و یارانت بخورید، و بعد نوشیدنی بخواه و آن را بنوش - البته نوشیدنی حلال - و بعد از آن کسی را که در طرف راست توست بنوشان، بعد کسی را که بعد از وی قرار دارد، و بعد به‌کار خود برخیز، و هنگامی که وقت نان شب فرارسید، آن گوسفند باقی مانده را بر جریب باقی مانده بگذار، و تو و یارانت بخورید، آگاه باشید، که مردم را در خانه‏های‏شان سیرکنید، و به فامیل و عیال‏شان طعام بدهید، چون دست بازداشتن و کم دادن‌تان برای مردم، اخلاق آنان را نیکو نمی‏سازد، و گرسنه‏شان را سیر نمی‏کند، به خدا سوگند، با این همه گمان می‏کنم که اگر از روستایی، روزانه دو گوسفند و دو جریب گرفته شود، این عمل در خرابیش تسریع خواهد نمود. این چنین در المنتخب (۴۰۲/۴) آمده است.

[۶۲۵] جریب پیمانه‏ای است معادل به ۴۸ صاع. به نقل از الفقه الاسلامی و ادلته (۷۵/۱). م.