حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

وصیت وی سبرای والی عکبرا

وصیت وی سبرای والی عکبرا

ابن زنجویه از مردی از ثقیف روایت نموده، که گفت: علی بن ابی طالب سمرا در عکبرا [۲۹۸]مقرر نمود، و به من و آنانی که از اهل آن سرزمین نزدم بودند گفت:

اهل سواد - [عراق] - قومی فریبکارند، فریبت ندهند، آنچه را بر آنها است دریافت کن.

بعد از آن به من گفت: بیگاه نزدم بیا. هنگامی که نزدش برگشتم، به من گفت:

آنچه را به تو گفتم، به این خاطر گفتم، تا آنها را بشنوانم، هیچ مردی از آنها را در طلب درهم به تازیانه نزن، و ایستاده‏اش نکن، و از ایشان نه گوسفندی را بگیر، و نه گاوی را، ما به این مأمور هستیم که از آنان اضافگی را بگیریم، آیا می‏دانی اضافگی چیست؟ طاقت و توانایی. این چنین در الکنز (۱۶۶/۳) آمده است.

و بیهقی (۲۰۵/۹) نیز این را روایت موده، و در حدیث وی آمده است: رزق آنها، و لباس‏های زمستانی و تابستانی‌شان را به فروش نرسان، و نه هم مرکبی را که بر آن کار می‏کنند، و هیچ مردی را به خاطر به دست آوردن درهم، ایستاده نکن. می‏گوید: گفتم: ای امیرالمؤمنین، بنابراین چنان که از نزدت رفتم، همانطور به سویت بر می‏گردم؟ گفت: اگر چه چنان که رفتی بازگشت کنی، وای بر تو! ما به این مأمور هستیم، که از آنها اضافگی را بگیریم - یعنی زیاده را -.

[۲۹۸] قریه ییست نزدیک بغداد.