حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه وی با پیامبر صدر این باره

قصه وی با پیامبر صدر این باره

عبدالرزاق از سعیدبن مسیب روایت نموده، که گفت: پیامبر صدر روز حنین برای حکیم بن حزام سعطایی داد، ولی او آن را کم دانست، و [پیامبر ص]برایش زیاد نمود، آن گاه گفت: ای رسول خدا، کدام یک عطیه تو بهتر است؟ گفت: «اولی»، و پیامبر صافزود: «ای حکیم بن حزام، این مال سبز و شیرین است، کسی که آن را با سخاوت نفس، و خوردن درست آن گرفت، به وی در آن برکت داده می‏شود، و کسی که آن را با حرص نفس و خوردن نادرست آن گرفت، در آن به او برکت داده نمی‏شود، و مانند کسی می‏باشد که می‏خورد و سیر نمی‏شود، و دست بالا از دست پایین بهتر است»، وی گفت: و از تو هم [اگر بگیرد] ای پیامبر خدا؟ گفت: «و از من هم»، وی گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق مبعوث نموده، بعد از تو ابداً هیچ چیز کسی را کم نمی‏کنم، [راوی] می‏گوید: بعد وی تا این که درگذشت نه معاشی را قبول نمود و نه هم بخششی را، می‏افزاید: و عمربن الخطاب سمی‏گفت: بارخدایا، من تو را بر حکیم بن حزام گواه می‏گردانم، که من او را به‌سوی حقش از این مال دعوت می‏کنم، ولی او ابا می‏ورزد، حکیم گفت: به خدا سوگند من، نه از تو چیزی را کم می‏کنم و نه از غیر تو [۵۴۵]. این چنین در الکنز (۳۲۲/۲) آمده است.

[۵۴۵] عبدالرزاق در مصنف خود (۳۱۴۰۷) سند آن مرسل است ولی حدیث بعدی شاهد آن است.