حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

تعيين نمودن جانشين و خليفه مشورت ابوبكر با اصحابش درباره خلافت هنگام وفات

تعيين نمودن جانشين و خليفه مشورت ابوبكر با اصحابش درباره خلافت هنگام وفات

ابن سعد (۱۹۹/۳) از ابوسلمه بن عبدالرحمن و غیر وی روایت نموده، هنگامی که مریضی ابوبکر صدّیق سشدت یافت، عبدالرحمن بن عوف سرا خواست و گفت: از عمربن الخطاب به من خبر بده؟ عبدالرحمن گفت: مرا از امری می‏پرسی که خود، به آن از من عالم‏تر می‏باشی، ابوبکر گفت: اگر چه اینطور باشد. عبدالرحمن سگفت: وی - به خدا سوگند - بهترین کسی است که نظرت درباره‏اش است [۴۲]بعد عثمان بن عفّان سرا خواست و گفت: از عمر به من خبر بده؟ عثمان گفت: تو از وی برای مان خبر [۴۳]بده. ابوبکر گفت: علی رغم آن همه‏ای ابوعبداللَّه! آن گاه عثمان گفت: بار خدایا [۴۴]، علم من درباره وی همین است که نهان وی از آشکارش بهتر است، و این که مثل او در میان ما نیست. آن گاه ابوبکر سگفت: خدا بر تو رحمت کند، به خدا سوگند، اگر وی را می‏گذاشتم، از تو تجاوز نمی‏نمودم، و در ضمن آن دو با سعیدبن زید ابو اعور و اسید بن حضیر و غیر آن دو از مهاجرین و انصار مشورت نمود. اسید گفت: به خدا سوگند، من وی را زبده‏ترین فرد بعد از تو می‏دانم، که برای رضا، راضی [۴۵]می‏گردد، و برای خشم خشمگین. و آنچه را پنهان و پوشیده می‏دارد، بهتر از آنچه است که آشکار می‏کند، و هیچ کسی قوی‏تر از وی، این امر را به دوش نگرفته است.

[۴۲] یعنی: او بهترین و مناسبت‏ترین کسانی است که آنها را برای خلافت‏اهل می‏بینی. [۴۳] منظور عثمان ساین است که تو خوب‏تر از حال عمر سخبر داری. م. [۴۴] در زبان عربی استعمال «اللهم»، «بارخدایا» در همچو موارد، برای تمکین و استوار ساختن جواب در نفس شنونده استعمال می‏شود. م. [۴۵] یعنی در کاری که رضای خداوند باشد راضی می‏شود و در موردی که خداوند راضی نباشد ناراضی می‏شود. م.