حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

حکایت وی بر مردی از بنی عبس در این باره

حکایت وی بر مردی از بنی عبس در این باره

ابونعیم در الحلیه (۱۹۹/۱) از ابوالبختری از مردی از بنی عبس روایت نموده، که گفت: با سلمان فارسی هم صحبت شدم، و او آنچه را خداوند تعالی از کنزهای کسری برای مسلمانان گشوده بود متذکر شد و گفت: کسی که این را برای شما داده، و برای شما گشوده، و برای شما سپرده است، خزانه‏های خویش را وقتی که محمّد صزنده بود بازداشته بود، آنها در حالی صبح می‏نمودند که دینار و درهمی نزدشان نمی‏بود، و نه هم پیمانه‏ای از طعام، و بعد از آن، ای برادر بنی عبس [این همه فراخی پیش آمد] !! [۵۸۷].

و نزد طبرانی از مردی از بنی عبس روایت است، که گفت: من با سلمان در کنار دجله راه می‏رفتم، گفت: ای برادر بنی عبس پایین شود و بنوش، من نوشیدم، گفت: نوشیدن تو چه را از دجله کم نمود؟ گفتم: چه را می‏تواند کم کند، گفت: علم هم همین طور است، از آن گرفته می‏شود و کم نمی‏گردد، بعد گفت: سوار شو، و بر خرمن‏هایی ازجو و گندم عبور نمودیم، گفت: چه فکر می‏کنی این برای ما گشوده شد، و بر یاران محمّد صمسدود شد، آیا این به خیر ما و شر آن‏ها بوده است؟ گفتم: نمی‏دانم، (گفت): ولی من می‏دانم، شری برای ما، و خیری برای آن‏ها بوده است، افزود: پیامبر خدا صسه روز متوالی تا اینکه به خداوند پیوست سیر نشد. هیثمی (۳۲۴/۱۰) می‏گوید: در آن راوی است، که از وی نام برده نشده است، ولی بقیه رجال وی ثقه دانسته شده‏اند.

[۵۸۷] صحیح. ابویعلی (۷۲۱۴) آلبانی آن را در صحیح الترغیب (۳۳۱۷) صحیح دانسته است.