وصیت عمربن الخطاب سبه ولی امر بعد از وی
ابن ابی شیبه، ابوعبید در الاموال، ابویعلی، نسائی، ابن حبان و بیهقی از عمر سروایت نمودهاند که وی گفت:
من خلیفه بعد از خود را در ارتباط با مهاجرین اوایل، توصیه میکنم، که برای آنان حقشان را بداند، و حرمت آنان را برایشان حفظ نماید. او را در ارتباط با انصار، آنان که در دارالاسلام جای گرفتند، و قبل از دیگران ایمان در قلبهایشان جای گزین گردید، توصیه میکنم، تا از نیکوکار آنها قبول نماید، و خطا کار آنها را ببخشد. او را در ارتباط با اهل شهرها به خوبی و نیکویی توصیه میکنم، چون آنها ناصر اسلام، خارج کننده اموال و خشم دشمناند، و از ایشان آنچه را بگیرد که از احتیاجشان زاید و رضایتشان بر آن فراهم باشد. و او را در ارتباط با اعراب - [بادیه نشینان] - به خوبی و نیکویی توصیه میکنم، چون آنها اصل عرب و ماده اسلاماند. از شترهای کم سن [۲۹۰]آنها بگیرد و به فقرایشان مسترد نماید. و او را [در ارتباط با اهل ذمّه] به ذمّه خداوند و ذمّه رسول وی توصیه مینمایم که برایشان به عهد آنها وفا نماید، و در دفاع از آنها بجنگد و آنها را به چیزهای دور از طاقت و تواناییشان مکلّف نسازد [۲۹۱]. این چنین در المنتخب (۴۳۹/۴) آمده است. ابن سعد (۱۹۷/۳) و ابن عساکر از قاسم بن محمّد روایت نمودهاند که گفت: عمربن الخطاب سفرمود:
کسی که پس از من این مسؤولیت را به دوش میگیرد، باید بداند که مردمان دور و نزدیک آن را از وی خواهند خواست، و من با مردم در دفاع از خود میجنگم، و اگر بدانم کسی از من براین قویتر است، این که پیش کرده شوم و گردنم به شمشیر زده شود، برایم محبوبتر است از این که آن را به عهده بگیرم [۲۹۲]. این چنین در الکنز (۱۴۷/۳) آمده است.
[۲۹۰] مانند چوچه شتران یک ساله و دو ساله. [۲۹۱] صحیح. بخاری (۳۷۰۰). [۲۹۲] یعنی: کسی که بعد از من خلیفه شود، باید متوجه باشد، که همه مردم در صدد این خواهند شد، که خلافت را از نزد وی بگیرند و به خود اختصاص دهند، اما وقتی، او بر این باور باشد، که به خلافت مستحق است، و کسی از وی در این امر قویتر نیست، باید آن را حفظ نماید، اگر چه به جنگ و قتال هم باشد، چنان که من حاضرم در دفاع از خلافت دست به جنگ ببرم، چون میدانم که کسی از من به آن قویتر نیست. م.