قصه نبطیی با عباده بن صامت و عدالت عمر س
و بیهقی از مکحول روایت نموده که: عباده بن صامت سدر بیت المقدس نبطیی [۲۶۹]را فراخواند تا اسب وی را محکم بگیرد، ولی او ابا ورزید، عباده او را زد، و [سر یا رویش را] شکست، و او از دست وی به عمربن الخطاب سشکایت برد، عمر به وی گفت: چه تو را واداشت که این عمل را نسبت به وی انجام دادی؟ گفت: ای امیرالمؤمنین، دستور دادم اسبم را محکم بگیرد، نگرفت، و من مردی هستم شدید، زدمش. گفت: برای قصاص بنشین، زید بن ثابت سگفت: آیا به خاطر غلامت از برادرت قصاص میگیری؟ عمر سقصاص را کنار گذاشت، و به پرداخت دیه به او حکم نمود. این چنین در الکنز (۳۰۳/۷) آمده است.
[۲۶۹. ] انباط قومیاند غیرعربی که در شام سکونت داشتند، زراعت پیشه و مسیحی بودند.