انفاق هزاران درهم توسّط وی در یک روز
از ایوب بن وائل راسبی روایت است که گفت: به مدینه آمدم، و مردی - همسایه ابن عمر - برایم خبر داد که برای ابن عمر سچهارهزار از طرف معاویه آمد، و چهارهزار از طرف انسان دیگری، و دو هزار و یک قطیفه از طرف دیگری، بعد، او به بازار آمد و برای شتر خود یک درهم علف به قرض میخواست، و من از آنچه برایش آمده بود خبر بودم، بنابراین نزد کنیزش آمدم و گفتم: من میخواهم تو را از چیزی پرسان کنم، و دوست دارم برایم راست بگویی، گفتم: آیا برای ابوعبدالرحمن چهارهزار از طرف معاویه نیامده بود، و چهارهزار از طرف انسان دیگری، و دو هزار و یک قطیفه از طرف دیگری؟ گفت: بلی، گفتم: من او را دیدم که علف را به یک درهم به طور قرض میخواست، گفت: تا این که آن را تقسیم ننمود، نخوابید، و قطیفه را برداشته و بر دوش خود گذاشته رفت، و آن را داد و پس آمد، آن گاه گفتم: ای گروه تجّار، با دنیا چه میکنید، دیشب برای ابن عمر ده هزاردرهم صحیح آمده بود، و او امروز درحالی صبح نموده که به یک درهم برای شتر خود علف را به قرض میخواهد؟! [۵۰۷].
[۵۰۷] ابونعیم در حلیه (۱/ ۲۹۶، ۲۹۷).