حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث عبداللَّه بن بریده در این باره

حدیث عبداللَّه بن بریده در این باره

ابن راهویه، حارث، مسدد و ابویعلی - که صحیح آن را دانسته - از عبداللَّه بن بریده روایت نموده‏اند که: عمربن الخطاب سمردم را به خاطر تشریف فرمایی وفد جمع نمود، و به ازنه بن ارقم [۲۹۹]گفت: یاران محمّد صرا ببین، و در ابتدای مردم به ایشان اجازه بده، بعد از آن گروهی را که بعد از ایشان هستند. آنها داخل شدند، و در پیش روی وی صف کشیدند، و مرد تنومند و قوی هیکلی که لباس کوتاه بر تن داشت به چشمش خورد، عمر سبه وی اشاره مود، و او نزدش آمد و عمر گفت: بگوی - سه مرتبه -، آن مرد گفت: بگو - سه مرتبه -، عمر گفت: اف، برخیز، آن گاه برخاست، و اشعری را دید - مرد سفید، دارای جسم خورد، کوتاه و تنبل - به وی اشاره نمود، او نزدش آمد عمر گفت: بگو، اشعری گفت: بگو، عمر گفت: بگو، وی گفت: ای امیرالمؤمنین سخنی را آغاز کن که با تو حرف بزنیم. عمر گفت: اف، برخیز، تو را هرگز شبان گوسفند نفعی نخواهد رسانید [۳۰۰]. آن گاه دید و مردی سفید و خرده هیکلی به چشمش خورد، به وی اشاره نمود، و او نزدش آمد، عمر گفت: بگو: وی بلند شد و پس از حمد و ثنای خداوند شروع به موعظه نمود و گفت:

تو امر این امت را به دوش گرفته‏ای، بنابراین از خدا در آنچه از امر این امت به دوش گرفته‏ای، و در اهل رعیتت به ویژه در نفس خودت بترس، چون تو محاسبه و باز پرسیده می‏شوی، و مسؤول هستی، و تو امین هستی، و بر تو لازم است امانتی را که به دوش داری ادا نمایی، و اجر و پاداشت به اندازه عملت داده می‏شود.

عمر گفت: غیر از تو برای من از اوان خلافتم تاکنون درست نگفته است. تو کیسیت؟ گفت: من ربیع بن زیاد. گفت: برادی مهاجربن زیاد؟ گفت: آری. بعد عمر سارتشی را آماده ساخت، و بر آن اشعری را گماشت و گفت: ربیع بن زیاد را ببین، اگر وی در آنچه گفت، صادق باشد، نزد وی توانایی در این امر است، و مقررش کن، دیگر این که پس از هر ده روز عمل وی را مورد بازرسی قرار بده، و سیرت وی را در عملش به من بنویس، حتی گویی من او را مقرر نموده باشم، بعد از آن عمر گفت: پیامبر ما صبه ما عهد گذاشت و گفت:

«خوفناک‏ترین چیزی که بر شما بعد از خودم [از آن] می‏هراسم منافق زبان آگاه است» [۳۰۱]. این چنین در کنزالعمال (۳۶/۷) آمده است.

[۲۹۹] این چنین در اصل آمده، و در منتخب الکنز «اذنه بن ارقم» آمده، و غالب گمان این است که درست «زیدبن ارقم» باشد. [۳۰۰] مخاطب عمر در این سخن خودش است. [۳۰۱] سند آن منقطع است. گرچه رجال سند ثقه هستند. اما این حدیث را همچنین احمد (۱/ ۲۲، ۲۴) و ابن بطة در (الإبانة) (۵/ ۴۸/ ۲) از میمون کردی از ابی عثمان النهدی... آلبانی در الصحیحة (۱۰۱۳) می‌گوید: استاد آن صحیح است.