حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث نافع درباره انفاق ابن عمر ب

حدیث نافع درباره انفاق ابن عمر ب

ابونعیم در الحلیه (۲۹۴/۱) از نافع روایت نموده، که گفت: ابن عمر بچنان بود که هنگامی چیزی از مالش برایش بسیار خوب معلوم می‏شد و خوشش می‏آمد، آن را برای حصول نزدیکی به خداوند [صدقه] می‏نمود. نافع می‏گوید: و غلام‌هایش این را از وی دانسته بودند و گاهی بعضی از ایشان پاچه‏های خود را بر می‏زد، و همیشه ملازمت مسجد را می‏نمود، هنگامی که ابن عمر سوی را بر آن حالت نیکو می‏دید، آزادش می‏ساخت، یارانش به وی می‏گفتند: ای ابوعبدالرحمن، به خدا سوگند، این‏ها به این صورت می‏خواهند تو را فریب بدهند!! ابن عمر بمی‏گفت: کسی که ما را به خدا فریب بدهد، برای وی فریب می‏خوریم.

نافع می‏گوید،: ما بیگاهی خود را دیدیم که ابن عمر بر شتر اصیل و نیک نژاد خود، که آن را به مال زیادی گرفته بود، روان شد، هنگامی که گشتار آن خوشش آمد، آن را همانجایش خوابانید و از آن پایین گردید، و گفت: ای نافع لجام و پالانش را بکشید، و وی را جل کنید، و اشعار [۳۵۲]نمایید و شترهای قربانی را شاملش کنید. در یک روایت دیگر نزد وی همچنان از نافع، آمده که گفت: در حالی که وی - یعنی ابن عمر - بر شتر خود روان بود، آن شتر خوشش آمد، گفت: اخ، اخ، و آن را خوابانید و گفت: ای نافع پالان را از وی بگیر، من گمان می‏نمودم که آن را به علت دیگری می‏خواهد، و یا به خاطر چیزی که از آن خوشش نیامده، بدین خاطر پالان را گرفتم، آن گاه به من گفت: ببین برای کشتن مناسب است؟ گفتم: تو را سوگند می‏دهم: [که این کار را نکن]، اگر خاسته باشی آن را بفروش و به پول آن دیگری را [برای قربانی]خریداری کن. می‏گوید: آن را جل نمود، قلّاده، در گردنش انداخت و در جمله قربانی‌هایش شامل گردانید، و هرگز چیزی از مالش خوشش نمی‏آمد، مگر این که آن را پیش از خود روان می‏نمود [۳۵۳]. ونزد وی همچنان از نافع از ابن عمر روایت است که: چیزی ازمالش برای وی خوشش نمی‏آمد مگر این که از آن برای خداوند دست بر می‏داشت و بیرون می‏رفت. وقتی می‏گوید: و گاهی در یک مجلس سی هزار را هم صدقه می‏کرد، وی گوید: و ابن عامر دو مرتبه به او سی هزار داد، و او گفت: ای نافع در مسافرت و یا رمضان به شکل مداوم گوشت نمی‏خورد. و افزود: و یک ماه توقّف می‏نمود و در آن قطعه‏ای از گوشت را هم نمی‏چشید. این را طبرانی به شکل مختصر روایت نموده، و این چنین در المجمع (۳۴۷/۹) آمده است. و ابن سعد (۱۲۲/۴) آن را از نافع به اختصار روایت کرده است.

[۳۵۲] اشعار آن است که چون کسی خواهد شتری به بیت‏اللَّه اهدا و قربان نماید یک طرف کوهان آن را زخم نموده، خون آلوده می‏سازد تا آن علامه‏ای باشد که این از جمله قربانیان بیت‏اللَّه است. م. [۳۵۳] یعنی همان مال محبوب خود را برای فردای خود که قیامت باشد، پیشتر از خود می‏فرستاد. م.