حدیث سهل بن سعد سدر این باره
طبرانی در الکبیر - که راویانش ثقهاند، و در صحیح به آنها استناد میشود [۳۲۹]- از سهل بن سعد سروایت نموده، که گفت: نزد رسول خدا صهفت دینار بود، و آن را نزد عائشه لگذاشته بود. هنگام مریضی اش گفت: «ای عائشه طلا را نزد علی بفرست»، و بعد از آن بیهوشی عارض شد، و عائشه را حالت وی مشغول گردانید، تا این که آن را چندین بار تکرار نمود، و در هر مرتبه بر رسول خدا صبیهوشی میآمد، و عائشه لرا مشغول میگردانید، تا این که پیامبر صآن را برای علی فرستاد، و او آنها را صدقه نمود. پیامبر خدا صشب دوشنبه در سختی مرگ قرار داشت، و عائشه لچراغ خود را به یکی از انبارهایش فرستاد و گفت: در چراغ ما برای مان از مشک خود روغن اهدا کن، که رسول خدا صامشب در سختی مرگ قرار دارد [۳۳۰]. این را ابن حبان در صحیح خود از حدیث عائشه لبه معنای آن روایت نموده است. این چنین در الترغیب (۱۷۸/۲) آمده است نزد احمد از عائشه لروایت است که گفت: پیامبر خدا صمرا در مریضی اش امر نمود تا آن طلایی را که نزدمان بود، صدقه کنم. میگوید: پیامبر صبه هوش آمد و گفت: «چه کردی؟» گفتم: آنچه را که از تو دیدم، مشغولم ساخت. گفت: «آن را بیاور». [راوی] میگوید: آن گاه آن را برای وی آورد، و هفت دینار یا نه دینار بود - ابوحازم در این مترّد میباشد [۳۳۱]-، هنگامی که آن را آورد رسول خدا صفرمود: «گمان محمّد، اگر با خداوند ﻷدیدار کند، و اینها نزدش باشد، چیست؟ و این را محمّد اگر با خدا ملاقات نماید، و این نزدش باشد، چه باقی میگذارد؟!» [۳۳۲]هیثمی (۲۴۰/۱۰) میگوید: این را احمد به سندهایی روایت نموده، و رجال یکی آن رجال صحیحاند. بیهقی (۳۵۶/۶) آن را از حدیث عائشه به مانند آن روایت نموده است.
[۳۲۹] یعنی بخاری در صحیح خود نیز از آنها روایت میکند. م. [۳۳۰] صحیح. طبرانی در الکبیر (۶/ ۱۹۸) و نگا: صحیح الترغیب (۹۲۷) و (۹۲۸). [۳۳۱] در این که هفت دینار بود یا نه دینار. [۳۳۲] صحیح. احمد (۶/ ۸۶) و بیهقی (۶/ ۳۵۶).