حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

مقرّر نمودن امیران نخستین امیری که در اسلام مقرّر شده است

مقرّر نمودن امیران نخستین امیری که در اسلام مقرّر شده است

احمد از سعدبن ابی وقاص سروایت نموده، که گفت: هنگامی که رسول خداصبه مدینه تشریف آورد، جهینه [۱۰۶]نزدش آمد و گفت: تو دیگر در میان ما پایین آمده‏ای، بنابراین (به ما) [۱۰۷]پیمان بده، تا ما نزدت بیاییم و قوم ما [۱۰۸][ هم بیایند]، آن گاه رسول خدا صبرای‌شان پیمان بست، و آنها اسلام آوردند. و مأمورمان ساخت تا بر قبیله‏ای از بنی کنانه که در پهلوی جهینه قرار داشت حمله نماییم، ما بر آنها حمله نمودیم و [تعدادشان] زیاد بود، لذا ما به جهینه پناه بردیم، و آنها از ما حمایت نموده گفتند: چرا در ماه حرام جنگ می‏کنید؟ (گفتیم: ما فقط با کسی می‏جنگیم، که ما را از شهر حرام در ماه حرام بیرون کرده است) [۱۰۹]، آن گاه برخی از ما به بعضی دیگر گفت: چه فکر می‏کنید؟ بعضی از ما گفتند: نزد نبی خدا صمی‏رویم و به او خبر می‏دهیم، و قومی گفتند: نه، بلکه همین جا اقامت می‏کنیم، و من با مردمی که همراهم بودند گفتم: خیر، بلکه به‌سوی قافله قریش می‏رویم و آن را می‏گیریم، در آن وقت موضوع غنیمت چنان بود که هر کسی چیزی را می‏گرفت، از خودش می‏بود، آن گاه‏ما به طرف قافله حرکت نمودیم، و یاران ما به‌سوی پیامبر خدا صحرکت کردند، و آن خبر را به او رسانیدند. وی خشمگین شد و در حالی که رویش سرخ گردیده بود برخاست و گفت: «از نزد من یک جا رفتید، و پراکنده برگشتید! کسانی را که قبل از شما بودند، فقط پراکندگی هلاک گردانید، و مردی را بر شما خواهم فرستاد، که بهتر شما نیست، ولی پرصبرتر شما در گرسنگی و تشنگی است». آن گاه عبداللَّه‏بن جحش اسدی را بر ما فرستاد، و او نخستین امیری بود که در اسلام (امیر تعیین گردید) [۱۱۰]- [۱۱۱]. و این را همچنین ابن ابی شیبه، چنان که در الکنز (۶۰/۷) آمده، و بغوی، چنان که در الاصابه (۲۸۷/۲) آمده، روایت نموده‏اند. و این را همچنین بیهقی در الدلائل، چنان که در البدایه (۲۴۸/۳) آمده، روایت نموده،) و بعد از: چرا در ماه حرام جنگ می‏کنید؟ افزوده است: گفتند: در ماه حرام با کسی می‏جنگیم که ما را از شهر حرام اخراج نموده است) [۱۱۲]. هیثمی (۶۶/۶) می‏گوید: در این سند مُجَالدین سعید آمده، و نزد جمهور ضعیف می‏باشد، ولی نسائی وی را در روایتی ثقه دانسته، و بقیه رجال احمد رجال صحیح‏اند.

[۱۰۶] نام قبیله‏ای است. [۱۰۷] به نقل از المسند والمجمع. [۱۰۸] در المسند: «قوم ما» آمده، و در المجمع آمده: «برای ما امان بدهی». و این بهتر است. [۱۰۹] به نقل از المسند و المجمع. [۱۱۰] به نقل از المسند. [۱۱۱] ضعیف. احمد (۱۷۸۱) و بیهقی در «الدلائل» (۳/۱۴) در سند آن مجالد بن سعید است که ضعیف است: المجمع (۶/ ۶۶). [۱۱۲] به نقل از البدایه.