حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

عمر فاروق و تقسيم اموال و امتياز دادن بر اساس سابقه و نسب عملكرد وى سدر اين باره، و ذكر معاشى كه براساس سابقه و نسبت تعين نموده بود.

عمر فاروق و تقسيم اموال و امتياز دادن بر اساس سابقه و نسب عملكرد وى سدر اين باره، و ذكر معاشى كه براساس سابقه و نسبت تعين نموده بود.

ابن ابی شیبه، بزار و بیهقی از عمر مولای غفره - و حدیث را چنان که قبلاً گذشت، متذکر شده - روایت نموده‏اند و در آن آمده: هنگامی که ابوبکر سدرگذشت، عمر سرا به‌جای خود خلیفه ساخت و خداوند فتوحات زیادی را نصیبش نمود، و زیاده از آن برایش آمد، گفت: برای ابوبکر در این مال رأیی بود، و من رأی دیگری دارم، من کسانی را که در مقابل پیامبر خدا صجنگیده بودند با کسانی که در رکاب وی جنگیده بودند برابر نمی‏کنم، بنابراین مهاجرین و انصار را امتیاز داد، و برای کسی که از آنها در بدر شرکت نموده بود بیست و پنج هزار تعیین نمود، و کسی که اسلام آوردنش قبل از اسلام آوردن اهل بدر بود، برایش شانزده هزار تعیین نمود. و برای زنان پیامبر خدا صبه هر زن به استثنای صفیه و جویره بدوازده هزار مقرّر ساخت، و به هر یک از آن دو شش هزار تعیین نمود، و آن‏ها از گرفتن آن امتناع ورزیدند، عمر گفت: این را من فقط به خاطر هجرت برای آنها تعیین نمودم، ایشان گفتند: این را به خاطر هجرت برای آنان مقرّر ننموده‏ای، بلکه به خاطر منزلت‌شان نزد پیامبر خدا صاین را برای‌شان مقرّر نموده‏ای، و ما نیز مثل منزلت‌شان را داریم، آن گاه او این را درست دانست و آنها را نیز مساوی ساخت. و برای عباس بن عبدالمطّلب سبه خاطر نزدیکی پیامبر خدا صدوازده هزار تعیین نمود، و برای اسامه بن زید بچهار هزار مقرّر ساخت، و برای حسن و حسین ببیست و پنج هزار مقرّر نمود، و ایشان را نظر به قرابتشان به پیامبر ص، به پدرشان ملحق گردانید، و برای عبداللَّه بن عمر سسه هزار تعیین کرد، وی گفت: ای پدر، برای اسامه بن زید مقرّر ساختی [۴۸۱]و برای من سه هزار مقرّر نمودی؟! چه فضیلتی برای پدر وی بود که برای تو نبود! و برای وی چه فضیلتی بود که برای من نبود! عمر گفت: پدرش برای پیامبر خدا صاز پدرت محبوب‏تر بود، و او خودش نزد رسول خدا صاز تو محبوب‏تربود!!.

و برای پسران مهاجرینی که در بدر شرکت نموده بودند، دو هزار دو هزار مقرّر نمود، آن گاه عمربن ابی سلمه بباز نزدش گذشت، عمر گفت: ای غلام، یک هزار برای وی اضافه کنید - یا گفت: یک هزار برایش زیاد کن -، آن گاه محمّدبن عبداللَّه [۴۸۲]گفت: برای چه او را بر ما زیاد می‏کنی؟ چه فضیلتی هست که پدر وی داشت، و پدران ما آن را نداشتند؟ پاسخ داد: برای وی به خاطر ابوسلمه دو هزار مقرّر نمودم، و به خاطر ام سلمه سبرایش یک هزار اضافه نمودم، اگر تو هم مادری چون ام سلمه داری برایت یک هزار اضافه می‏کنم، و برای عثمان بن عبیداللَّه بن عثمان که برادرزداده [۴۸۳]طلحه بن عبیداللَّه سمی‏باشد - یعنی عثمان بن عبیداللَّه - هشت صد مقرّر ساخت، و برای نضربن انس دو هزار درهم مقرّر نمود، طلحه به او گفت: ابن عثمان، که مثل وی است، نزدت آمد، برایش هشتصد مقرّر نمودی، و بچّه‏ای از انصار نزدت آمد و برایش دو هزار مقرّر کردی، پاسخ داد: من پدر او را در روز احد دیدم، و مرا از پیامبر خدا صپرسید، گفتم: گمان می‏کنم وی کشته شده است، آن گاه وی شمشیر خود را از نیام بیرون آورد و قبضه دستش را محکم ساخت و گفت: اگر پیامبر خدا صکشته شده باشد، خداوند ذاتی است زنده و نمی‏میرد، و جنگید تا این که کشته شد، و این گوسفندان را می‏چراند، آیا می‏خواهید این دو تن را با هم مساوی سازم؟! و عمر سدر طول عمرش به این شکل عمل نمود... و حدیث را، چنان که چیزی از آن خواهد آمد، متذکر شده است، و لفظ، چنان که در المجمع (۴/۶) آمده، از بزار است، و صاحب المجمع گفته است: در این ابومعشر نجیح آمده، و ضعیف می‏باشد، و به حدیث وی اعتبار کرده می‏شود [۴۸۴].

[۴۸۱] شاید درست این طور باشد: برای اسامه بن زید چهار هزار مقرّر نمودی. [۴۸۲] وی محمّدبن عبداللّه بن جحش است، و پدرش عبداللّه شهید احد می‏باشد. [۴۸۳] درست این است که وی برادر طلحه است. [۴۸۴] یعنی حدیث وی در اعتبار و شاهد استفاده می‏شود، برای فهم اعتبار و شاهد به مصطلح الحدیث در جلد آخر کتاب مراجعه شود.