باب (٧): آشکار شدن معجزهی نبی اکرم صدر آب
۱۵۳۰ـ عَن مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ سقَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صعَامَ غَزْوَةِ تَبُوكَ، فَكَانَ يَجْمَعُ الصَّلاَةَ، فَصَلَّى الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا، وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِيعًا، حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمًا أَخَّرَ الصَّلاَةَ، ثُمَّ خَرَجَ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا، ثُمَّ دَخَلَ ثُمَّ خَرَجَ بَعْدَ ذَلِكَ، فَصَلَّى الْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِيعًا، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّكُمْ سَتَأْتُونَ غَدًا، إِنْ شَاءَ اللَّهُ تعالی عَيْنَ تَبُوكَ، وَإِنَّكُمْ لَنْ تَأْتُوهَا حَتَّى يُضْحِىَ النَّهَارُ، فَمَنْ جَاءَهَا مِنْكُمْ فَلاَ يَمَسَّ مِنْ مَائِهَا شَيْئًا حَتَّى آتِىَ» فَجِئْنَاهَا وَقَدْ سَبَقَنَا إِلَيْهَا رَجُلاَنِ، وَالْعَيْنُ مِثْلُ الشِّرَاكِ تَبِضُّ بِشَىْءٍ مِنْ مَاءٍ، قَالَ: فَسَأَلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص: «هَلْ مَسَسْتُمَا مِنْ مَائِهَا شَيْئًا»؟ قَالاَ: نَعَمْ، فَسَبَّهُمَا النَّبِىُّ صوَقَالَ لَهُمَا مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَقُولَ، قَالَ: ثُمَّ غَرَفُوا بِأَيْدِيهِمْ مِنَ الْعَيْنِ قَلِيلاً قَلِيلاً، حَتَّى اجْتَمَعَ فِي شَىْءٍ قَالَ: وَغَسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صفِيهِ يَدَيْهِ وَوَجْهَهُ، ثُمَّ أَعَادَهُ فِيهَا، فَجَرَتِ الْعَيْنُ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ ـ أَوْ قَالَ غَزِيرٍ ـ شَكَّ أَبُو عَلِىٍّ أَيُّهُمَا قَالَ ـ حَتَّى اسْتَقَى النَّاسُ، ثُمَّ قَالَ: «يُوشِكُ، يَا مُعَاذُ ـ إِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ ـ أَنْ تَرَى مَا هَا هُنَا قَدْ مُلِئَ جِنَانًا». (م/٧۰۶)
ترجمه: معاذ بن جبل سمیگوید: ما در غزوهی تبوک، همراه رسول الله ص(از مدینه) بیرون رفتیم. پیامبر اکرم صنمازها را با هم میخواند؛ به این معنا که نماز ظهر و عصر را با هم، و مغرب و عشا را نیز با هم میخواند. سرانجام، روزی، نماز ظهر را به تأخیر انداخت. سپس از خانه، بیرون آمد و نمازهای ظهر و عصر را با هم خواند. بعد از آن، وارد خانه شد و دوباره، بیرون آمد و نمازهای مغرب و عشا را با هم خواند. و بعد از خواندن نمازها، فرمود: «شما فردا ان شاء الله (اگر الله متعال بخواهد) به چشمهی تبوک خواهید رسید. البته زودتر از هنگام چاشت، به آنجا نمیرسید. لذا هرکس از شما به آنجا رسید، تا وقتی که من نیامدهام به آبش، دست نزند». معاذ بن جبل میگوید: هنگامی که ما به آنجا رسیدیم، دو نفر جلوتر از ما به چشمه، رسیده بودند. گفتنی است که چشمه، آب اندکی به باریکی بند کفش داشت. رسول الله صخطاب به آن دو نفر فرمود: «آیا به چشمه، دست زدهاید»؟ گفتند: بله. نبی اکرم صآنها را بد و بیراه گفت و آنچه را که خواست الله متعال بود، نثار آنان نمود. آنگاه، مردم با دستهایشان، اندک اندک از چشمه، آب برداشتند تا اینکه اندکی آب در ظرفی جمع شد. بعد از آن، رسول الله صدر آن آبها، دستها و صورتش را شست و آن آبها را داخل چشمه ریخت. با این کار، آب زیاد یا فراوانی (شک از یک راوی بنام ابوعلی است) از چشمه، جاری گردید و همهی مردم از آن آب نوشیدند. آنگاه نبی اکرم صفرمود: «ای معاذ! اگر زندگیات طولانی شود، اینجا را پر از باغ و بستان خواهی دید».