باب (۲۱): دربارهی کسی که به خاطر ریا و شهرت بجنگد
۱۰۸٩ـ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: تَفَرَّقَ النَّاسُ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، فَقَالَ لَهُ نَاتِلُ أَهْلِ الشَّامِ: أَيُّهَا الشَّيْخُ حَدِّثْنَا حَدِيثًا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص، قَالَ: نَعَمْ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ: «إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ يُقْضَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَيْهِ، رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ، فَأُتِيَ بِهِ، فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِيهَا؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِيكَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ، قَالَ: كَذَبْتَ، وَلَكِنَّكَ قَاتَلْتَ لأَنْ يُقَالَ جَرِىءٌ، فَقَدْ قِيلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِىَ فِي النَّارِ، وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَعَلَّمَهُ وَقَرَأَ الْقُرْآنَ، فَأُتِيَ بِهِ، فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِيهَا؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ الْعِلْمَ وَعَلَّمْتُهُ وَقَرَأْتُ فِيكَ الْقُرْآنَ، قَالَ: كَذَبْتَ وَلَكِنَّكَ تَعَلَّمْتَ الْعِلْمَ لِيُقَالَ عَالِمٌ، وَقَرَأْتَ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ هُوَ قَارِئٌ، فَقَدْ قِيلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِيَ فِي النَّارِ، وَرَجُلٌ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَعْطَاهُ مِنْ أَصْنَافِ الْمَالِ كُلِّهِ، فَأُتِيَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِيهَا؟ قَالَ: مَا تَرَكْتُ مِنْ سَبِيلٍ تُحِبُّ أَنْ يُنْفَقَ فِيهَا إِلاَّ أَنْفَقْتُ فِيهَا لَكَ، قَالَ، كَذَبْتَ، وَلَكِنَّكَ فَعَلْتَ لِيُقَالَ هُوَ جَوَادٌ، فَقَدْ قِيلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ، ثُمَّ أُلْقِىَ فِي النَّارِ». (م/۱٩۰۵)
ترجمه: سلیمان بن یسار میگوید : هنگامی که مردم از اطراف ابوهریره سپراکنده شدند، ناتل شامی به وی گفت: ای شیخ! حدیثی برای ما بیان کن که از رسول الله صشنیدهای. ابوهریره گفت: بله، شنیدم که رسول الله صفرمود: «نخستین کسیکه روز قیامت، علیه او فیصله میشود، مردی است که به شهادت رسیده است؛ روز قیامت، او را میآورند و الله متعال نعمتهایش را برایش برمیشمارد؛ او هم به داشتن این نعمتها اعتراف میکند. آنگاه، الله متعال میفرماید: در برابر این نعمتها چه کاری انجام دادهای؟ او میگوید: به خاطر رضایت و خوشنودی تو جنگیدم تا اینکه به شهادت رسیدم. الله متعال میفرماید: دروغ میگویی؛ بلکه جنگیدی تا مردم بگویند: انسان شجاعی بود. و مردم هم این را گفتند «به هدفت رسیدی». سپس دستور داده میشود و این شخص را بر چهرهاش، روی زمین میکشند و داخل جهنم میاندازند.
همچنین یکی از نخستین کسانی که در مورد او فیصله میشود، مردی است که درس خوانده و به دیگران، درس داده و قرآن تلاوت نموده است؛ هنگامی که او را میآورند، الله متعال نعمتهایی را که به او ارزانی داشته، برایش بر میشمارد. او هم به وجود این نعمتها اعتراف مینماید. سپس الله متعال میفرماید: در برابر این نعمتها چه کاری انجام دادهای؟ او میگوید : علم و دانش فرا گرفتم و به دیگران نیز آموزش دادم و به خاطر رضایت و خوشنودی تو قرآن تلاوت کردم. الله متعال میفرماید: دروغ میگویی، بلکه علم آموختی و قرآن تلاوت کردی تا مردم به تو عالم و قاری بگویند. و مردم هم به تو عالم و قاری گفتند. «و تو به هدفت رسیدی». سپس دستور داده میشود و این شخص را هم بر چهرهاش، روی زمین میکشند و داخل جهنم میاندازند.
و یکی دیگر از نخستین کسانی که در مورد او فیصله میشود، مردی است که الله متعال رزق و روزی فراوان و انواع مختلف مال و سرمایه به وی عنایت نموده است؛ هنگامی که او را میآورند، الله متعال نعمتهایی را که به وی ارزانی داشته، بر میشمارد. او هم به وجود آن نعمتها اعتراف میکند. بعد از آن، الله متعال میفرماید: در مقابل این نعمتها چه عملی انجام دادهای؟ میگوید : در همهی راههای خیری که مورد پسند تو بودند، به خاطر رضایت و خوشنودی تو انفاق کردم. الله متعال میفرماید: دروغ میگویی؛ بلکه انفاق کردی تا مردم بگویند: فلانی، فردی جواد و سخی است. و به این هدفت رسیدی. سپس دستور داده میشود و این شخص را هم بر چهرهاش، روی زمین میکشند و داخل جهنم میاندازند».