باب (۳۵): دربارهی کسی که امر به معروف میکند اما خودش به آن، عمل نمیکند
۱۲۳۸ـ عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ لقَالَ: قِيلَ لَهُ: أَلاَ تَدْخُلُ عَلَى عُثْمَانَ فَتُكَلِّمَهُ؟ فَقَالَ: أَتُرَوْنَ أَنِّي لاَ أُكَلِّمُهُ إِلاَّ أُسْمِعُكُمْ؟ وَاللَّهِ لَقَدْ كَلَّمْتُهُ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَهُ، مَا دُونَ أَنْ أَفْتَتِحَ أَمْرًا لاَ أُحِبُّ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ فَتَحَهُ، وَلاَ أَقُولُ لأَحَدٍ، يَكُونُ عَلَيَّ أَمِيرًا: إِنَّهُ خَيْرُ النَّاسِ، بَعْدَ مَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ: «يُؤْتَى بِالرَّجُلِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُلْقَى فِي النَّارِ، فَتَنْدَلِقُ أَقْتَابُ بَطْنِهِ، فَيَدُورُ بِهَا كَمَا يَدُورُ الْحِمَارُ بِالرَّحَى، فَيَجْتَمِعُ إِلَيْهِ أَهْلُ النَّارِ فَيَقُولُونَ: يَا فُلاَنُ مَا لَكَ؟ أَلَمْ تَكُنْ تَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ؟ فَيَقُولُ: بَلَى، قَدْ كُنْتُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَلاَ آتِيهِ، وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَآتِيهِ». (م/۲٩۸٩)
ترجمه: از اسامه بن زید ل روایت است که به او گفتند: آیا نزد عثمان نمیروی و با او صحبت نمیکنی؟ گفت: آیا فکر میکنید که تمام صحبتهای من با ایشان را شما میشنوید؟ سوگند به الله که من به تنهایی با او صحبت نمودم؛ ولی نمیخواهم کاری (نهی از منکر حاکمان در ملأ عام) را آغاز کنم که دوست ندارم آغاز کنندهی آن من باشم. و هر کسی را که بر من، امیر باشد، بهترینِ مردم نمیدانم. زیرا شنیدم که رسول الله صفرمود: «روز قیامت، مردی را میآورند و در دوزخ میاندازند. رودههایش بسرعت، بیرون میریزد و او همانند الاغی که آسیا را میچرخاند، دور خود، میگردد. دوزخیان، اطراف او جمع میشوند و میگویند: فلانی! تو را چه شده است؟ مگر تو ما را امر به معروف و نهی از منکر نمیکردی؟ میگوید: بلی، شما را امر به معروف میکردم ولی خودم آن را انجام نمیدادم و شما را از منکر باز میداشتم اما خودم آن را انجام میدادم».
[۵] این مطلب اخیر همانگونه که ملاحظه مینمایید در متن صحیح مسلم وجود ندارد ولی در الادب المفرد (۴۴۲) و سنن بیهقی (۱۶۴۳۳) و مسند احمد بن حنبل (۸٧٩٩) و مؤطا (۱٧٩۲) و کتابهای دیگر آمده است.