باب (۱۶): معالجه با حجامت و داغ
۱۴۸۰ـ عَنْ عَاصِمِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ قَالَ: جَاءَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ل، فِي أَهْلِنَا، وَرَجُلٌ يَشْتَكِى خُرَاجًا، بِهِ أَوْ جِرَاحًا، فَقَالَ: مَا تَشْتَكِى؟ قَالَ: خُرَاجٌ بِي قَدْ شَقَّ عَلَىَّ، فَقَالَ: يَا غُلاَمُ ائْتِنِى بِحَجَّامٍ، فَقَالَ لَهُ: مَا تَصْنَعُ بِالْحَجَّامِ؟ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ: أُرِيدُ أَنْ أُعَلِّقَ فِيهِ مِحْجَمًا، قَالَ: وَاللَّهِ إِنَّ الذُّبَابَ لَيُصِيبُنِي، أَوْ يُصِيبُنِى الثَّوْبُ، فَيُؤْذِينِي، وَيَشُقُّ عَلَىَّ، فَلَمَّا رَأَى تَبَرُّمَهُ مِنْ ذَلِكَ قَالَ: إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ: «إِنْ كَانَ فِي شَىْءٍ مِنْ أَدْوِيَتِكُمْ خَيْرٌ، فَفِي شَرْطَةِ مَحْجَمٍ، أَوْ شَرْبَةٍ مِنْ عَسَلٍ، أَوْ لَذْعَةٍ بِنَارٍ» قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «وَمَا أُحِبُّ أَنْ أَكْتَوِىَ» قَالَ فَجَاءَ بِحَجَّامٍ فَشَرَطَهُ، فَذَهَبَ عَنْهُ مَا يَجِدُ. (م/۲۲۰۵)
ترجمه: عاصم بن عمر بن قتاده میگوید : جابر بن عبدالله لبه خانهی ما آمد. در این میان، مردی که ورم یا جراحتی داشت نیز به خانهی ما آمد؛ جابر بن عبدالله لاز او پرسید: بیماری شما چیست؟ آن مرد جواب داد: ورمی است که مرا دچار مشکل ساخته است. جابر گفت: پسرم! حجامتگری بیاورید. آن مرد پرسید: ای ابو عبدالله! حجامتگر را چکار میکنید؟ جابر گفت: میخواهم یک شیشهی حجامت به ورم شما آویزان کنم. آن مرد گفت: سوگند به الله، هنگامی که مگس بر زخم من مینشیند یا لباسم با زخم تماس پیدا میکند، باعث اذیت آزار من میگردد و مرا دچار مشکل میکند (پس چگونه من شیشهی حجامت را تحمل میکنم؟) هنگامی که جابر لتنفر و انزجار او را از حجامت، مشاهده نمود، گفت: شنیدم که رسول الله صمیفرمود: «اگر در چیزی از داروهای شما خیری وجود داشته باشد، در تیغ دستگاه حجامت، نوشیدن جرعهای عسل و داغ آتش است؛ البته من دوست ندارم که داغ نمایم». راوی میگوید: سرانجام، حجامتگری آوردند و او آن مرد را حجامت کرد و مشکلش برطرف گردید.
۱۴۸۱ـ عَنْ جَابِرٍ س: أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ باسْتَأْذَنَتْ رَسُولَ اللَّهِ صفِي الْحِجَامَةِ، فَأَمَرَ النَّبِىُّ صأَبَا طَيْبَةَ أَنْ يَحْجُمَهَا، قَالَ: حَسِبْتُ أَنَّهُ قَالَ: كَانَ أَخَاهَا مِنَ الرَّضَاعَةِ، أَوْ غُلاَمًا لَمْ يَحْتَلِمْ. (م/۲۲۰۶)
ترجمه: جابر سمیگوید: ام سلمه ل(همسر نبی اکرم ص) از رسول الله صاجازه خواست تا حجامت کند. پیامبر اکرم صبه ابوطیبه دستور داد تا او را حجامت کند.
راوی از جابر میگوید: فکر میکنم جابر سگفت: ابوطیبه برادر رضاعی ام سلمه بشمار میرفت یا اینکه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود.
( البته اگر پزشک زن یا محرم پیدا نشود و ضرورت بسیار شدید باشد، زن میتواند به پزشک نامحرم برای معالجه، مراجعه نماید). مترجم