باب (۵): پوشیدن قبای ابریشمی، ممنوع است
۱۳۴۰ـ عن جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ لقال: لَبِسَ النَّبِىُّ صيَوْمًا قَبَاءً مِنْ دِيبَاجٍ أُهْدِىَ لَهُ، ثُمَّ أَوْشَكَ أَنْ نَزَعَهُ، فَأَرْسَلَ بِهِ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، فَقِيلَ لَهُ: قَدْ أَوْشَكَ مَا نَزَعْتَهُ، يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ: «نَهَانِى عَنْهُ جِبْرِيلُ عَلَيهِ السَّلَامُ»، فَجَاءَهُ عُمَرُ يَبْكِى، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، كَرِهْتَ أَمْرًا وَأَعْطَيْتَنِيهِ، فَمَا لِي؟ قَالَ: «إِنِّى لَمْ أُعْطِكَهُ لِتَلْبَسَهُ، إِنَّمَا أَعْطَيْتُكَهُ تَبِيعُهُ» فَبَاعَهُ بِأَلْفَىْ دِرْهَمٍ. (م/۲۰٧۰)
ترجمه: جابر بن عبدالله لمیگوید: روزی، نبی اکرم صیک قبای ابریشمی که به وی هدیه داده بودند، پوشید؛ اما دیری نگذشت که آن را بیرون آورد و برای عمر بن خطاب سفرستاد. مردم گفتند: یا رسول الله! خیلی زود آن را بیرون آوردید!؟ فرمود: «جبرئیل مرا از پوشیدن آن، منع نمود». آنگاه عمر سگریان نزد پیامبر اکرم صآمد و گفت: یا رسول الله! چیزی را که شما پسند نکردید، به من عطا نمودید؛ حال من چه خواهد شد؟! رسول اکرم صفرمود: «به تو عطا نکردم که آن را بپوشی؛ بلکه به تو بخشیدم تا آن را بفروشی». راوی میگوید: آنگاه، عمر سآن را به دو هزار درهم فروخت.