باب (۳): کشتن مارها
۱۴٩٩ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بنِ مَسعُود سقَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ صفِي غَارٍ، وَقَدْ أُنْزِلَتْ عَلَيْهِ: ﴿وَٱلۡمُرۡسَلَٰتِ عُرۡفٗا١﴾[المرسلات: ۱]. فَنَحْنُ نَأْخُذُهَا مِنْ فِيهِ رَطْبَةً، إِذْ خَرَجَتْ عَلَيْنَا حَيَّةٌ، فَقَالَ: «اقْتُلُوهَا» فَابْتَدَرْنَاهَا لِنَقْتُلَهَا، فَسَبَقَتْنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «وَقَاهَا اللَّهُ شَرَّكُمْ كَمَا وَقَاكُمْ شَرَّهَا». (م/۲۲۳۴)
ترجمه: عبدالله بن مسعود سمیگوید: ما همراه رسول الله صدر غاری بسر میبردیم که سورهی مرسلات بر پیامبر اکرم صنازل گردید و ما این سوره را تر و تازه از زبان نبی اکرم صشنیدیم و فرا گرفتیم. ناگهان، ماری بسوی ما پرید و به ما حمله کرد. پیامبر اکرم صفرمود: «آنرا بکشید». ما برای کشتن آن، اقدام کردیم. اما قبل از اینکه به آن برسیم فرار کرد. رسول الله صفرمود: «الله متعال مار را از شرّ شما، و شما را از شرّ مار نجات داد».