باب (٩): بازخواست شدن بخاطر نعمت آب و غذا
۱۳۰۶ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ سقَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صذَاتَ يَوْمٍ أَوْ لَيْلَةٍ، فَإِذَا هُوَ بِأَبِى بَكْرٍ وَعُمَرَ: فَقَالَ «مَا أَخْرَجَكُمَا مِنْ بُيُوتِكُمَا هَذِهِ السَّاعَةَ»؟ قَالاَ: الْجُوعُ، يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «وَأَنَا، وَالَّذِي نَفْسِى بِيَدِهِ لأَخْرَجَنِى الَّذِي أَخْرَجَكُمَا، قُومُوا» فَقَامُوا مَعَهُ فَأَتَى رَجُلاً مِنَ الأَنْصَارِ فَإِذَا هُوَ لَيْسَ فِي بَيْتِهِ، فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَرْأَةُ قَالَتْ: مَرْحَبًا وَأَهْلاً، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص«أَيْنَ فُلاَنٌ»؟ قَالَتْ: ذَهَبَ يَسْتَعْذِبُ لَنَا مِنَ الْمَاءِ، إِذْ جَاءَ الأَنْصَارِىُّ فَنَظَرَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صوَصَاحِبَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ، مَا أَحَدٌ الْيَوْمَ أَكْرَمَ أَضْيَافًا مِنِّى قَالَ فَانْطَلَقَ فَجَاءَهُمْ بِعِذْقٍ فِيهِ بُسْرٌ وَتَمْرٌ وَرُطَبٌ، فَقَالَ: كُلُوا مِنْ هَذِهِ، وَأَخَذَ الْمُدْيَةَ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِيَّاكَ وَالْحَلُوبَ» فَذَبَحَ لَهُمْ، فَأَكَلُوا مِنَ الشَّاةِ وَمِنْ ذَلِكَ الْعِذْقِ، وَشَرِبُوا، فَلَمَّا أَنْ شَبِعُوا وَرَوُوا، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلأَبِى بَكْرٍ وَعُمَرَ: «وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لَتُسْأَلُنَّ عَنْ هَذَا النَّعِيمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمُ الْجُوعُ، ثُمَّ لَمْ تَرْجِعُوا حَتَّى أَصَابَكُمْ هَذَا النَّعِيمُ». (م/۲۰۳۸)
ترجمه: ابوهریره سمیگوید: روزی یا شبی، رسول الله صاز خانه بیرون آمد و ابوبکر و عمر لرا دید. پس فرمود: «در این لحظه، چه چیزی باعث شده است که از خانههایتان، بیرون بیایید»؟ گفتند: گرسنگی، یا رسول الله!
پیامبر اکرم صفرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، همان انگیزهای که باعث بیرون آمدن شما شده است، مرا نیز از خانه، بیرون آورده است؛ بلند شوید».
اینگونه آنان همراه رسول الله صبراه افتادند. پیامبر اکرم صبه خانهی یک مرد انصاری آمد. آن مرد انصاری در خانهاش نبود؛ ولی همسرش به محض اینکه رسول اکرم صرا دید، گفت: خوش آمدید؛ بفرمایید. رسول الله صاز او پرسید: فلانی کجاست؟ گفت: رفته است تا برای ما آب شیرین بیاورید. در این هنگام، آن مرد انصاری آمد و به رسول الله صو دو یارش، نگاه کرد و گفت: الله متعال را سپاس میگویم؛ هیچکس امروز مهمانانی عزیزتر از مهمانان من ندارد. آنگاه رفت و خوشهی خرمایی که در آن خرماهای نارس، رسیده و رطب، وجود داشت، آورد و گفت: از این، میل بفرمایید. سپس کارد را برداشت. رسول الله صبه او فرمود: «گوسفند شیر دِه، ذبح نکن. آن مرد، گوسفندی برای آنان، ذبح نمود. پیامبر اکرم صو یارانش از گوشت گوسفند و خوشهی خرما خوردند و آب نوشیدند. و هنگامی که تا سیر خوردند و سیراب شدند، رسول الله صبه ابوبکر و عمر لفرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، روز قیامت، در مورد این نعمتها، از شما خواهند پرسید؛ گرسنگی باعث شد تا ازخانههایتان، بیرون بیایید. و بعد از اینکه از این نعمتها برخوردار شدید، به خانههایتان برگشتید».